من نگفتم: اين سگ خداست. من گفتم: غير از خدا چيزى نيست. اين سگ خداست، معنيش اينستكه اين وجود مقيّده و متعيّنه با اين تعيّن و حدّ، خداست؟! نعوذُ باللَه مِن هذا الكَلام. امّا غير از خدا چيزى نيست معنيش آنستكه: وجود بالاصاله و حقيقة الوجود در جميع عوالم و ذات مستقلّه و قائمه بالذّات، اوست تباركَ و تعالَى؛ و بقيّه موجودات هستى ندارند و هست نما هستند.
ذكر ما هميشه از توحيد است. وحدت وجود مطلبى است عالى و راقى؛ كسى قدرت ادراك آنرا ندارد. يعنى وجود مستقلّ و بالذّات در عالم يكى است و بقيّه وجودها، وجود ظِلّى و تَبَعى و مجازى و وابسته و تعلّقى است. من نگفتم: اين سگ خداست. من گفتم: غير از خدا چيزى نيست. اين سگ خداست، معنيش اين است كه اين وجود مقيّده و متعيّنه با اين تعيّن و حدّ، خداست؟! نعوذُ باللَه مِن هذا الكَلام. امّا غير از خدا چيزى نيست معنيش آن است كه: وجود بالاصاله و حقيقة الوجود در جميع عوالم و ذات مستقلّه و قائمه بالذّات، اوست تباركَ و تعالَى؛ و بقيّه موجودات هستى ندارند و هست نما هستند. هستى آنها تعلّقى و ربطى، و وجود آنها وجود ظِلّى چون سايه شاخص است نسبت به نور آفتاب كه به دنبال شاخص مىچرخد و میگردد.
اين گفتار عين حقيقت است. وجود امامان، وجود استقلالى نيستند. آنها هم آيتى از آيات إلهيّه ميباشند؛ غاية الامر آيات كبراى آن ذات أقدس ميباشند. وا گر ما خود آنها را منشأ اثر بدانيم، در دام تفويض گرفتار شدهايم.[۱]
۱. علامه طهرانی، روح مجرد، ص ۵۴۶