عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

وحدت شخصی وجود در ذکر شریف «لا هو الا هو»

دلالت روایت بر وحدت شخصی بسیار آشکار است؛ زیرا کلمة «لا» در صورت عدم تکرار و عطف فقط بر سر نکره داخل می‌شود؛ در نتیجه «هو» در این ترکیب باید به معنای نکره یعنی هر چیزی که بتوان به او «هو» گفت به کار رود که از آن در زبان علمی به هویّت تعبیر می‌شود. پس این ذکر، معادل «هیچ اوئی نیست مگر او» یا «هیچ هویتی نیست مگر او» می‌باشد که دلالت بر وجود احاطی و اطلاقی خداوند متعال دارد به گونه‌ای که همة کثرات در او فانی و مندکّ می‌باشند.

وحدت شخصیة وجود در ذکر شریف «لا هو إلّا هو»

یکی از روایات مبارکاتی که دلالت بسیار روشنی بر وحدت شخصیة وجود دارد ذکر شریف «لا هو إلّا هو» است که در روایت به عنوان اسم أعظم شمرده شده است.

متن روایت:

شیخ صدوق در توحید، ص ۸۹ روایت می‌کند از حضرت امام صادق از حضرت امام باقر علیهما السلام که فرمودند:

حَدَّثَنِی أَبِی‌ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام قَالَ: رَأَیْتُ الْخَضِرَ علیهالسلام فِی الْمَنَامِ قَبْلَ بَدْرٍ بِلَیْلَةٍ فَقُلْتُ لَهُ عَلِّمْنِی شَیْئاً أُنْصَرْ بِهِ عَلَى الْأَعْدَاءِ فَقَالَ قُلْ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ قَصَصْتُهَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فَقَالَ لِی یَا عَلىُ عُلِّمْتَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ فَکَانَ عَلَى لِسَانِی یَوْمَ بَدْرٍ وَ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ یَا هُوَ یَا مَنْ لا هُوَ إِلَّا هُوَ اغْفِرْ لِی وَ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ وَ کَانَ عَلِیٌّ علیهالسلام یَقُولُ ذَلِکَ یَوْمَ صِفِّینَ وَ هُوَ یُطَارِدُ فَقَالَ لَهُ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا هَذِهِ الْکِنَایَاتُ قَالَ اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ وَ عِمَادُ التَّوْحِیدِ لِلَّهِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ ثُمَّ قَرَأَ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ آخِرَ الْحَشْرِ ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ قَبْلَ الزَّوَالِ

(= حدیث کرد مرا پدرم از پدرش از امیر المؤمنین علیه السلام که فرمود یک شب پیش از جنگ بدر خضر علیه السلام را در خواب دیدم و باو گفتم که مرا چیزى تعلیم کن که بآن بر دشمنان نصرت یابم گفت که بگو: یا هو یا من لا هو الا هو «اى او اى کسى که اوئى نیست مگر او»

و چون صبح کردم این خواب را بر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم باز گفتم بمن فرمود که یا على اسم اعظم بتو تعلیم شده و در روز بدر این بر زبانم جارى بود و به درستى که امیر المؤمنین علیه السلام سوره‌ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را خواند و چون فارغ شد فرمود که: یا هو یا من لا هو الا هو اغفر لى و انصرنى على القوم الکافرین‌ «اى او اى کسى که اوئى نیست مگر او بیامرز مرا و یارى کن مرا بر گروه کافران» و على علیه السلام در روز جنگ صفین این را می فرمود و حمله می برد عمار بن یاسر بآن حضرت علیهالسلام عرض‌ کرد که یا امیر المؤمنین این کنایه‌ها چیست (کنایه یعنی پوشیده و ناصریح سخن گفتن) حضرت فرمود که اسم اعظم خدا و عماد توحید از براى خدا است که خدائى نیست مگر او و بعد از آن‌ آیة شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ و آخر سوره حشر را خواند پس فرود آمد و پیش از زوال چهار رکعت نماز بجا آورد)[۱]

سند روایت

از آنجا که این روایت در توحید صدوق نقل شده مورد قبول و پذیرش محدّثین بزرگ واقع شده است؛ صاحب وسائل الشیعة شیخ حرّ عاملی در کتاب الفصول المهمّة که به تصریح خود فقط از کتب معتبری حدیث نقل می‌کند که در احکام شرعی می‌توان بر طبق آن فتوی داد[۲] این حدیث را روایت نموده است.[۳]

نظیر همین روایت در منابع دیگر نیز آمده است؛ طبرسی در مکارم الأخلاق، ص۳۴۶ آورده است:

و من دعاء أمیر المؤمنین علیهالسلام فى الحاجة:

لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ یَا هُوَ یَا مَنْ هُوَ هُوَ یَا مَنْ لَیْسَ هُوَ إِلَّا هُوَ یَا هُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ

و سیّد ابن طاووس در مهج الدعوات و منهج العبادات، ص ۳۰۶ در بین ادعیه متفرقه دعای حضرت ابراهیم علیه السلام را در هنگام افتادن در آتش که در آن این ذکر آمده است نقل کرده و فرموده این دعا راویان متعددی دارد و راویانیش گفته‌اند که آن از سرائر عظیمه است:

و من ذلک دعاء إبراهیم علیه السلام ‌

و قد قدمنا به روایة عند دعاء النبى صلى الله علیه و آله وسلّم یوم أحد و رأیت روایة أخرى فى دعاء إبراهیم علیه السلام لما دحا به إلى النار فنجاه الله به و ذکر رواته أنه من السرائر العظیمة و القدر الکبیر عند الله سبحانه و تعالى فقال ما هذا لفظه‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ‌- اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْتَ الْمَرْهُوبُ یَرْهَبُ مِنْکَ جَمِیعُ خَلْقِکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْتَ الرَّفِیعُ عَرْشُکَ مِنْ فَوْقِ سَبْعِ سَمَاوَاتِکَ وَ أَنْتَ الْمُظِلُّ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ لَا یُظِلُّ شَیْ‌ءٌ عَلَیْکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْتَ أَعْظَمُ مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ فَلَا یَصِلُ أَحَدٌ عَظَمَتَکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا نُورَ النُّورِ قَدِ اسْتَضَاءَ بِنُورِکَ أَهْلُ سَمَاوَاتِکَ وَ أَرْضِکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ تَعَالَیْتَ أَنْ یَکُونَ لَکَ شَرِیکٌ وَ تَکَبَّرْتَ أَنْ یَکُونَ لَکَ ضِدٌّ یَا نُورَ النُّورِ یَا نُورَ کُلِّ نُورٍ لَا خَامِدَ لِنُورِکَ یَا مَلِیکَ کُلِّ مَلِیکٍ تَبْقَى وَ یَفْنَى غَیْرُکَ یَا نُورَ النُّورِ یَا مَنْ مَلَأَ أَرْکَانَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِعَظَمَتِهِ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا هُوَ یَا هُوَ یَا مَنْ لَیْسَ کَهُوَ یَا مَنْ لَا هُوَ إِلَّا هُوَ أَغِثْنِی أَغِثْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ- یَا مَنْ أَمْرُهُ‌ کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ‌ یَا أهیا شراهیا آذونی أصباؤث آل شدای یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ یَا رَبَّاهْ یَا رَبَّاهْ یَا رَبَّاهْ یَا رَبَّاهْ یَا رَبَّاهْ یَا غَایَةَ رَغْبَتَاهْ وَ مُنْتَهَاهُ- فَلَمَّا دَعَا إِبْرَاهِیمُ ع عَجِبَتِ الْأَمْلَاکُ مِنْ صَوْتِهِ وَ إِذَا النِّدَاءُ مِنَ الْعَلِیِّ الْأَعْلَى- یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‌ إِبْراهِیمَ‌ فَخَمَدَتْ أَسْرَعَ مِنْ طَرْفَةِ عَیْن‌

دلالت روایت:

دلالت روایت بر وحدت شخصی بسیار آشکار است؛ زیرا کلمة «لا» در صورت عدم تکرار و عطف فقط بر سر نکره داخل می‌شود؛ در نتیجه «هو» در این ترکیب باید به معنای نکره یعنی هر چیزی که بتوان به او «هو» گفت [۴] به کار رود که از آن در زبان علمی به هویّت تعبیر می‌شود. پس این ذکر، معادل «هیچ اوئی نیست مگر او» یا «هیچ هویتی نیست مگر او» می‌باشد که دلالت بر وجود احاطی و اطلاقی خداوند متعال دارد به گونه‌ای که همة کثرات در او فانی و مندکّ می‌باشند.

از نکاتی که از آن دلالت این حدیث بر توحید استفاده می‌شود تعبیر حضرت أمیر المؤمنین دربارة آن است که این ذکر را اسم أعظم و عماد توحید نامیده‌اند. یعنی ستون توحید حقیقی همان نفی هر هویّتی غیر از هویّت مطلقة خداوند است.

منابع

۱ - ابن بابویه، محمد بن على، التوحید (للصدوق)، ۱جلد، جامعه مدرسین – ایران ؛ قم، چاپ: اول، ۱۳۹۸ق.

۲ - ابن بابویه، محمد بن على – اردکانى، محمد على، اسرار توحید / ترجمه التوحید للصدوق، ۱جلد، انتشارات علمیه اسلامیه – تهران، چاپ: اول، بى تا.

۳ - ابن طاووس، على بن موسى، مهج الدعوات و منهج العبادات، ۱جلد، دار الذخائر – قم، چاپ: اول، ۱۴۱۱ ق.

۴ - شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، ۳جلد، موسسه معارف اسلامى امام رضا علیة السلام – قم، چاپ: اول، ۱۴۱۸ ق / ۱۳۷۶ ش.

۵ - طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ۱جلد، شریف رضى – قم، چاپ: چهارم، ۱۴۱۲ ق / ۱۳۷۰ ش.

پانویس

۱. اسرار توحید / ترجمه التوحید للصدوق ؛ ؛ ص۷۸، با مختصر ویرایش

۲. وی در مقدمه می‌فرماید: و لا انقل الأحادیث فیه إلّا من الکتب الصحیحة المعتمدة و الأصول المعتبرة الممهدة التی یجوز الاعتماد فی الاحکام الشرعیة علیها و یجب الرجوع فی الأصول و الفروع الیها. (الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل) ؛ ج‌۱ ؛ ص۷۸)

۳. الفصول المهمّة، ج۱، ص۱۳۶

۴. این گونه تنکیر معارف در لسان عرب متداول است؛ چنانکه اعلام شخصیه را تنکیر نموده به معنای ما یطلَق علیه العلم استفاده می‌نمایند.