صاحب كتاب «منتهى اليواقيت» حديثى را از امام هشتم، على بن موسى الرضا- عليه السّلام- از پدرش از پدرانش تا امير المؤمنين- عليهم السّلام- و آن حضرت از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نقل كرده است كه فرمود:
«طلب العلم فريضة على كلّ مسلم و مسلمة»
«كسب دانش بر هر مرد و زن مسلمان، واجب است».«فاطلبوا العلم من مظانّه و اقتبسوه من اهله».
«پس علم را از مواضعش طلب كنيد و از اهلش فرا بگيريد».«فانّ تعليمه للَّه سبحانه حسنة، و طلبه عبادة، و المذاكرة به تسبيح، و العمل به جهاد»
«چون يادگيرى آن علم اگر براى خدا باشد، حسنه است (و ثواب دارد) و طلب علم عبادت است و گفتگو و بحث در مسائل علمى تسبيح حق مىباشد و عمل كردن به آن، خود جهاد است».
«و تعليمه من لا يعلمه صدقة، و بذله لاهله قربة الى اللَّه تبارك و تعالى».
«آموختن علم به نادانان يك نوع صدقه است و بخشيدنش به كسانى كه اهليتش را دارند، موجب نزديكى و تقرب به خداوند تعالى مىباشد».
«لانّه من معالم الحلال و الحرام، و منار سبيل الجنّة، و المونس في الوحشة، و الصّاحب في الغربة و الوحدة، و المحدّث في الخلوة، و الدّليل على السّرّاء و الضّرّاء، و السّلاح على الاعداء، و الزّين على الاخلّاء».
«چون حلال و حرام را به واسطه علم مىتوان تميز داد، روشنگر راه بهشت است، مونس در وقت وحشت، يار و همراه در غربت و تنهايى، همصحبت در خلوتها، راهنما هنگام خوشحاليها و غمها، سلاح بر عليه دشمن و موجب زينت و زيبايى نزد دوستان مىباشد».
«يرفع اللَّه به اقواما فيجعلهم في الخير قادة يقتبس آثارهم، و يهتدى بفعالهم، و ينتهى الى رأيهم»
«خداوند متعال به وسيله علم، اقوامى را برتر مىسازد و بالا مىبرد تا جايى كه آنان را در مقام رهبرى قرار مىدهد كه ديگران بايد از ايشان پيروى كنند و اعمال اينان را سرمشق خود قرار دهند و در نظرات و آراء به اينان رجوع نمايند».
«و ترغب الملائكة في خلّتهم و باجنحتها تمسحهم، و في صلاتهم تبارك عليهم»
«ملائكه آرزوى دوستى با ايشان را دارند و بالها را بر آنان مىمالند و در نمازشان بر اينان درود و تبريك مىفرستند».
«و يستغفر لهم كلّ رطب و يابس حتّى حيتان البحر و هوامّه، و سباع البرّ و انعامه»
«هر موجودتر و خشكى براى اينان طلب مغفرت و آمرزش مىكند، حتى ماهيان دريا و درندگان و چهار پايان صحرا».
«و انّ العلم حياة القلوب من الجهل، و ضياء الابصار من الظّلمة، و قوّة الابدان من الضّعف»
«علم موجب زنده شدن قلبها از (مرگ) جهالت و نادانى است، روشنى چشمها در تاريكى و سبب قوى شدن بدن در برابر ضعفهاست».
«يبلغ بالعبد منازل الاخيار، و مجالس الابرار، و الدّرجات العلى في الدّنيا و الآخرة»
«علم بنده را به درجات برگزيدگان و مجالس نيكان مىبرد و در دنيا و آخرت موجب علوّ درجات مىگردد».
«و الفكرة فيه يعدل بالصّيام، و مدارسته بالقيام»
«فكر را به علم مشغول داشتن، معادل روزه است و بحث و درسش مساوى با شبزندهدارى».
«و به يطاع الربّ عزّ و جلّ و يعبد و به توصل الارحام، و يعرف الحلال و الحرام»
«بندگى خداى عزيز و جليل، پيوند خويشاوندان و شناخت حلال و حرام الهى به واسطه دانش است».
«و العلم امام العمل، و العمل تابعه»
«علم پيشواى عمل است و عمل پيرو اوست».
«يلهمه السّعداء، و يحرّمه الاشقياء»
«خداوند سبحان آن را به افراد با سعادت مىدهد و افراد با شقاوت را از آن محروم مىدارد».
«فطوبى لمن لا يحرّمه اللَّه منه حظّه»
«پس خوشا به حال كسى كه خداوند او را از بركت دانش محروم نكرده باشد».
خواننده گرامى!- كه خداوند تو را از رحمتش محروم نفرمايد- نظر به سخن حضرت بينداز كه مىفرمايد: «عمل تابع علم است» چگونه اين دو را همراه هم قرار داده و بيان فرموده كه هيچ يك از آن دو بدون ديگرى، نفعى نمىرسانند، پس عالم بايد اهل عمل باشد. و بداند كه علم به تنهايى (بدون عمل) موجب نجات او نخواهد شد.
به اين مطلب تصريح دارد سخن حضرت كه مىفرمايد:
«من ازداد علما و لم يزدد هدى لم يزدد من اللَّه الّا بعدا»
«كسى كه علمش زياد شود اما هدايت (و عملش) افزون نگردد، نفعى جز دورى از خدا نبرده است».
و عمل بدون علم نيز نفعى ندارد، به دليل كلام آن حضرت كه مىفرمايد:
«و العامل على غير بصيرة كالسّائر على غير طريق لا يزيده سرعة السّير من الطّريق الّا بعدا»
«كسى كه بدون آگاهى و بصيرت عمل مىنمايد، مانند كسى است كه بيراهه حركت مىكند، هر چه سريعتر برود از راه اصلى دورتر مىگردد».
پس علم و عمل، هماهنگ هستند، هيچ يك از آن دو نمىتواند بدون ديگرى روى پاى خود بايستد. هر كتابى كه نوشته شد. هر سخنرانى و موعظهاى كه گرديد و هر نظريهاى كه داده شد، حول محور اين دو گوهر بوده و هست، بلكه كتب آسمانى به اين خاطر نازل گرديدند و انبيا نيز به همين سبب فرستاده شدهاند. حتى آسمانها و زمين و مخلوقاتى كه بين آن دو هستند هم به همين خاطر خلق گرديدهاند. خوب است در دو آيه از قرآن كريم تأملى بكنى تا اين مطلب درست برايت جا بيفتد، اول اينكه مىفرمايد:
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً [۱].
«خدايى كه هفت آسمان و همانند آنها، زمين را آفريد، فرمانش بين آنها فرود مىآيد (و اجرا مىگردد) تا شما بدانيد كه او بر هر چيزى قادر است و علمش به هر چيزى احاطه دارد».
همين يك آيه در شرف علم خصوصا «علم توحيد» بسنده مىكند.
آيه ديگر آنجاست كه مىفرمايد:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [۲].
«جن و انس را خلق نكردم مگر اينكه عبادت كنند (و بنده من باشند)».
همين يك آيه در شرف بندگى و عبادت كافى است، پس سزاوار است كه بنده جز به اين دو كار (يعنى علم و عمل) مشغول نگردد و جز براى اين دو زحمت نكشد و به چيز ديگر دل نبندد، چون غير از اين دو همه باطل و بيهودهاند و هيچ خير و حاصلى در آنها نيست.
اين را كه فهميدى بدان كه در بين اين دو گوهر، «گوهر علم» برتر از «گوهر عبادت» است كه رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فرمود:
«فضل العلم احبّ الى اللَّه من فضل العبادة».
«فضيلت علم نزد خداوند سبحان، محبوبتر است از فضيلت عبادت».
«فضل العالم على العابد كفضل القمر على سائر النّجوم ليلة البدر».
«برترى عالم بر عابد مانند برترى مهتاب است بر ستارگان در شب بدر».
«يا عليّ، نوم العالم افضل من عبادة العابد، يا عليّ ركعتين يصلّيهما العالم افضل من سبعين ركعة يصلّيهما العابد»
«اى على!! خواب عالم برتر از عبادت عابد است. اى على! دو ركعت نمازى كه عالم بگزارد برتر است از هفتاد ركعت نماز عابد».
«يا علىّ، ساعة العالم يتّكىء على فراشه ينظر في العلم خير من عبادة سبعين سنة»
«اى على! زمانى كه عالم به بستر خود تكيه مىدهد و در علم خود تفكر مىكند، از هفتاد سال عبادت برتر است».
ديدن چهره عالم بلكه ديدن درب خانهاش عبادت است.
و از على- عليه السّلام- روايت است كه فرمود:
«جلوس ساعة عند العلماء احبّ الى اللَّه من عبادة الف سنة، و النّظر الى العالم احبّ الى اللَّه من اعتكاف سنة في بيت الحرام، و زيارة العلماء احبّ الى اللَّه تعالى من سبعين، طوافا حول البيت و افضل من سبعين حجّة و عمرة مبرورة مقبولة و رفع اللَّه تعالى له سبعين درجة و انزل اللَّه عليه الرّحمة و شهدت له الملائكة انّ الجنّة وجبت له»
«يك ساعت نزد علما نشستن در پيشگاه خداوند از هزار سال عبادت برتر است. و ديدن عالم، نزد خدا محبوبتر است از يك سال به اعتكاف نشستن در مسجد الحرام. زيارت علما، دوست داشتنىتر است از هفتاد طواف گرد خانه كعبه و برتر است از هفتاد حج و عمره قبول شده، خداوند عالم را هفتاد درجه بالا مىبرد و رحمت را بر او نازل مىكند و ملائكه شهادت مىدهند كه بهشت بر او واجب شده است».
اما بايد توجه شود كه مبادا عالم به علمش اكتفا كند و از عبادت و بندگى باز بماند كه در اين صورت، علمش بر باد خواهد رفت، چون علم به منزله درخت است و عبادت به منزله ميوه آن و ارزش و اهميت درخت به ميوه آن مىباشد و گر نه براى هيزم شدن و در نهايت سوختن خوب است، بنا بر اين، بنده خدا بايد هر دو را داشته باشد ولى بين اين دو، علم مقدم است، چون هم علم اصل و اساس عمل است و هم در آن حديث شريف فرمودند علم پيشواى عمل است و عمل پيرو او، اين امامت و پيشوايى، دو وظيفه بر عهدهات مىگذارد:
اوّل اينكه: بايد معبودت را بشناسى، چون معبود ناشناخته را كه نمىتوان پرستيد و از او فرمانبردارى كرد- دليلهاى عقلى مؤيد همين معناست-.
دوّم اينكه: بدانى وظيفهات در برابر آن معبود چيست و چگونه بايد عبادت و اطاعت كنى تا مبادا عملى را كه او خوش ندارد، به عنوان اطاعتش انجام دهى كه اين را از آيات و روايات مىتوان استفاده كرد.
از عالمى پرسيدند علم برتر است يا عمل؟ گفت: علم براى جاهل برتر است و عمل براى عالم.علاوه بر اينها، مىدانى كه علم بدون عمل در فرداى قيامت، نفعى نخواهد داشت بلكه موجب گرفتارى صاحبش خواهد گرديد، مگر سخن رسول حق- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- را نشنيدى كه فرمود:
«انّ اهل النّار ليتأذّون من ريح العالم التّارك لعلمه، و انّ اشدّ اهل النّار ندامة و حسرة رجل دعا عبدا الى اللَّه فاستجاب له و قبل منه فاطاع اللَّه فادخله الجنّة و ادخل الدّاعى النّار بتركه علمه و اتّباعه الهوى».
«اهل جهنّم از بوى بد عالمى كه اهل عمل نبود، در آزارند، بيشترين پشيمانى و حسرت در بين اهل جهنّم مخصوص كسى است كه فردى را به راه خدا خواند و آن فرد پذيرفت و عمل كرد و خداوند او را وارد بهشت نمود، اما خودش داخل جهنّم گرديد، چون علمش را ترك و از هواى نفسش تبعيت نمود».
«سعيد بن هشام» روايت كرده است كه شنيدم حضرت صادق- عليه السّلام- در مورد آيه:
فَكُبْكِبُوا فِيها هُمْ وَ الْغاوُونَ[۳].
«معبودهاى دروغين و غاوون را در جهنّم سرنگون اندازند»
فرمود:«الغاوون هم الّذين عرفوا الحقّ و عملوا بخلافه».
«غاوون، كسانى هستند كه حق را شناختند ولى بر خلافش عمل كردند».
و نيز فرمود:«اشدّ النّاس عذابا عالم لا ينتفع من علمه شيئا».
«شديدترين عذاب را عالمى دارد كه از علمش بهرهاى نبرده است».
و نيز فرمود:«تعلّموا ما شئتم ان تعلموا فلن ينفعكم اللَّه بالعلم حتّى تعملوا به، لانّ العلماء همّتهم الرّعاية، و السّفهاء همّتهم الرّواية».
«هر چه مىخواهيد بياموزيد ولى خداوند متعال در برابر عملتان به شما بهره مىرساند، نه علمتان، چون علما سعيشان در به كار بستن دانستههاست ولى، بىخردان و سفيهان، همتشان جمعآورى و نقل سخنان مىباشد».
در رابطه با فضيلت علم و علما آيات و روايات بسيارى وارد شده منجمله: شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ [۴].
«ذات اقدس الهى شهادت مىدهد كه و جزا معبودى نيست و ملائكه و اهل علم نيز (اين چنين شهادت مىدهند)»
هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ[۵].
«آيا آنان كه مىدانند با آنان كه نمىدانند برابرند؟».امام صادق- عليه السّلام- فرمود:
«اذا كان يوم القيامة جمع اللَّه النّاس في صعيد و وضعت الموازين فيوزن دماء الشّهداء مع مداد العلماء فيرجّح مداد العلماء على دماء الشّهداء».
«وقتى روز قيامت فرا برسد، همه مردم در يك سرزمين جمع شده ترازوهاى سنجش اعمال نهاده مىشود، آنگاه خونهاى شهدا را با جوهر قلم علما مىسنجند كه در اين سنجش، جوهر قلم علما بر خونهاى شهدا برترى مىيابد».
يكى از علما در تفسير اين حديث گفته است: «سرّ برترى اين است كه خون شهيد بعد از مرگش، نفعى نمىرساند، ولى جوهر قلم عالم، پس از مرگ او، براى ديگران نفع دارد»[۶].
و نيز فرمود:«اذا مات المؤمن و ترك ورقة واحدة عليها علم تكون تلك الورقة سترا بينه و بين النّار، و اعطاه اللَّه بكلّ حرف عليها مدينة اوسع من الدّنيا سبع مرّات»
«اگر مؤمن هنگام مرگش يك برگه از او باقى بماند كه در آن علمى گنجانده شده باشد، اين برگ، مانع و پوششى مىشود بين او و آتش جهنم.
و خداوند متعال در مقابل هر يك حرفى كه بر آن ورقه نوشته شده، يك شهر در بهشت به او مىدهد كه هفت برابر دنياست».
بايد توجه داشت كه منظور از اين علم، فقط حاضر ساختن مسائل علمى در صفحه ذهن يا بحث و جدل و استدلال نيست، بلكه علمى است كه خوف بنده از خداوند متعال را زياد كند و نسبت به اعمالى كه در آخرت نافع است، نشاط ايجاد نمايد و موجب ازدياد زهدش گردد.
امام موسى بن جعفر- عليه السّلام- فرمود:
«اولى العلم بك ما لا يصلح لك العمل الّا به، و اوجب العلم عليك ما انت مسئول عن العمل به، و الزم العلم لك ما دلّك على صلاح قلبك و اظهر لك فساده و احمد العلم عاقبة ما زادك في عملك العاجل، فلا تشغلنّ بعلم ما لا يضرّك جهله، و لا تغفلنّ عن علم ما يزيد في جهلك تركه»
«سزاوارترين علمى كه بايد به دنبالش باشى آن علمى است كه بدون آن عملت خراب مىشود و واجبترين علم آن است كه فرداى قيامت در مورد عمل بدان از تو سؤال خواهند كرد و لازمترين علم آن است كه صلاح و فساد جانت را به تو بنماياند و پسنديدهترين عاقبت و سرانجام را علمى دارد كه موجب ازدياد اعمال نيك دنياى تو شود، پس مبادا وقت و عمر خود را صرف آموختن چيزى كنى كه اگر ندانى ضررى به حال تو ندارد و مبادا از علمى كه تركش موجب ازدياد جهلت مىگردد غافل بمانى».
اگر به قرآن كريم نظر كنى مىبينى كه اين كتاب انسان سازى، علما را اين چنين توصيف مىكند: إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ [۷].
«از بين بندگان، تنها علما هستند كه از خدا مىترسند».
در اين آيه خداوند متعال علما را متصف به وصف خشيت نمود، يعنى آن كه خشيت ندارد، عالم نيست.
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ[۸].
«آيا آن كس كه در همه ساعات شب به عبادت پرداخته يا در سجود است يا در قيام و از آخرت بيمناك است و به رحمت پروردگارش اميدوار، با آن كه چنين نيست يكسان است؟ بگو آيا آنانى كه مىدانند با آنانى كه نمىدانند برابرند؟».
در اين آيه علما را توصيف نموده است به:
شبزندهدارى.
نماز شب خواندن.
راكع و ساجد بودن.
و خوف و رجا داشتن.
ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ[۹].
«چون بعض از اينان قسّيس هستند و بعض ديگر رهبانى كه تكبّر نمىورزند، (قبل از اين مىفرمايد: دشمنترين مردم نسبت به مؤمنين يهودند و مهربانترين آنان نصارى هستند)».
منظور از «قسّيس»، عالم مسيحى است كه نبايد تكبر داشته باشد.
امام صادق- عليه السّلام- فرمود:
«الخشية ميراث العلم، و العلم شعاع المعرفة و قلب الايمان، و من حرم الخشية لا يكون عالما و ان شقّ الشّعير بمتشابهات العلم، كما قال اللَّه تعالى: إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ».
«هراس از پروردگار، ميراث دانش است و دانش، شعاع نور معرفت و جان ايمان. آن كس كه خشيت و هراس ندارد، عالم نيست اگر چه با دانستههاى شبيه به علمش دانه جو را شكافد[۱۰]، چون ذات اقدس الهى فرمود: در بين بندگان خدا تنها علمايند كه از او هراسناكند».
رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فرمود:
«لا تجلسوا عند كلّ داع مدّع يدعوكم من اليقين الى الشّكّ، و من الاخلاص الى الرّياء، و من التّواضع الى التّكبّر، و من النّصيحة الى العداوة، و من الزّهد الى الرّياء، و من التّواضع الى التّكبّر، و من النّصيحة الى العداوة، و من الزّهد الى الرّغبة، و تقرّبوا من عالم يدعوكم من الكبر الى التّواضع، و من الرّياء الى الاخلاص، و من الشّكّ الى اليقين، و من الرّغبة الى الزّهد، و من العداوة الى النّصيحة»
«نزد هر صاحب ادعايى كه شما را به گرد خويش مىخواند ننشينيد كه يقين شما را به شك تبديل مىكند و اخلاصتان را مبدل به ريا مىنمايد. تواضع را از شما گرفته، متكبرتان مىكند. و نصيحت و خيرخواهى را زدوده، تخم عداوت و دشمنى را در دلتان مىكارد و بالاخره زهدتان تبديل به دنياگرايى مىگردد، بلكه به عالمى نزديك شويد كه به عكس، بخواهد كبر شما را به تواضع تبديل كند و ريائتان را به اخلاص مبدل نمايد. شكّتان بدل به يقين گردد و از دنيا گرايى به زهدروى نماييد و دشمنى و عداوت را مبدل به خيرخواهى و نصيحت گرداند».
حضرت عيسى- عليه السّلام- فرمود:
«اشقى النّاس من هو معروف عند النّاس بعلمه مجهول بعمله».
«بدبختترين فرد كسى است كه تنها به علمش معروف و نسبت به عملش ناشناخته باشد».
و نيز از آن حضرت نقل است كه فرمود:
«رأيت حجرا مكتوبا عليه اقلبنى فقلبته فاذا عليه من باطنه: من لا يعمل بما يعلم مشوم عليه طلب ما لا يعلم، و مردود عليه ما علم».
«سنگى را ديدم كه بر رويش نوشته بود: مرا برگردان، وقتى كه برگرداندم ديدم در اندرونش نوشته شده: كسى كه به دانستهها و علومش عمل نمىكند، علم آموزيش به ضررش تمام مىشود و هر چه مىداند عليه او به كار گرفته خواهد شد»[۱۱].
خداوند متعال بر داود نبى اين گونه وحى فرستاد:
«انّ اهون ما انا صانع بعبد غير عامل بعلمه من سبعين عقوبة باطنيّة ان اخرج من قلبه حلاوة ذكرى».
«اگر عالم به علمش عمل نكند، او را به هفتاد عقوبت و عذاب باطنى و درونى دچار مىكنم كه كمترين و كوچكترينش اين است كه شيرينى ذكرم را از قلبش مىبرم».
و از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نقل است كه فرمود:
«العلم الّذى لا يعمل به كالكنز الّذى لا ينفق منه اتعب صاحبه نفسه في جمعه و لم يصل الى نفعه»
«علمى كه بدان عمل نشود مانند گنجى است كه خرج نگردد، صاحبش خود را در جمع آورى آن به زحمت انداخته ولى به نفعش نرسيده است».
و از امير المؤمنين- عليه السّلام- نقل شده است كه:
«العلم مقرون الى العمل، فمن علم عمل، و من عمل علم، و العلم يهتف بالعمل فان اجابه و الّا ارتحل»
«علم همراه عمل است، هر كس كه مىداند عمل مىكند و هر كس كه عمل مىكند، مىداند. علم صاحبش را با صداى بلند به عمل مىخواند، اگر او اين دعوت را بپذيرد، علمش باقى مىماند، اما اگر اين دعوت را رد نمايد، علمش كوچ خواهد كرد».
و از امام صادق- عليه السّلام- در تفسير آيه شريفه: إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ آمده است:
«يعنى من يصدّق قوله فعله، و من لم يصدّق قوله فعله فليس بعالم»
«عالم كسى است كه كردارش، گفتارش را تصديق نمايد و كسى كه گفتارش به وسيله كردارش تصديق نگردد، عالم نيست».
از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نقل شده است كه فرمود:
«اوحى اللَّه الى بعض انبيائه: قل للّذين يتفقّهون لغير الدّين، و يتعلّمون لغير العمل، و يطلبون الدّنيا لغير الآخرة، يلبسون للنّاس مسوك الكباش و قلوبهم كقلوب الذّئاب، السنتهم احلى من العسل، و اعمالهم امرّ من الصّبر: ايّاى يخادعون؟! و بى يستهزءون؟! و لأتيحنّ لكم فتنة تذر الحكيم حيران»
«خداوند متعال بر پيامبرى اين چنين وحى فرستاد: به كسانى كه فهمشان را در غير راه دين صرف مىكنند، و علم مىآموزند نه براى آنكه عمل نمايند، و دنيا را طلب مىكنند نه آخرت را، و پوست ميش بر تن مىكنند ولى درواقع مانند گرگ درندهاند، و زبانشان شيرينتر از عسل است و كارهايشان تلختر از صبر[۱۲]، بگو كه: آيا با من خدعه و نيرنگ مىكنند آيا مرا مسخره مىنمايند؟ شما را به فتنهاى دچار كنم كه حكما و دانشمندان از آن به حيرت بيفتند».
و نيز فرمود:
«مثل الّذى يعلم و لا يعمل به مثل السّراج يضيء للنّاس و يحترق نفسه»
«آن كس كه مىداند ولى عمل نمىكند، مانند چراغى است كه به مردم نور مىرساند، ولى خود را به آتش مىدهد».
تا اينجا تكاليف عالم در برابر پروردگارش بيان گرديد، در اينجا مناسب است تكاليف عالم در برابر استادش نيز ذكر گردد.
«عبد اللَّه بن حسن» از جدّش (ع) نقل كرده است كه فرمود:
«انّ من حقّ المعلّم على المتعلّم ان لا يكثر السّؤال عليه، و لا يسبقه في الجواب، و لا يلحّ عليه اذا اعرض عنه، و لا يأخذ ثوبه اذا كسل، و لا يشير اليه بيده، و لا يخزره بعينه، و لا يشاور في مجلسه، و لا يطلب عوراته، و ان لا يقول:
قال فلان خلاف قولك، و لا يفشى له سرّا، و لا يغتاب عنده، و ان يحفظه شاهدا و غائبا، و يعمّ القوم بالسّلام، و يخصّه بالتّحيّة، و يجلس بين يديه، و ان كان له حاجة سبق القوم الى خدمته، و لا يملّ من طول صحبته، فانّما هو مثل النّخلة ينتظر متى تسقط عليك منها منفعة و العالم بمنزلة الصّائم القائم المجاهد في سبيل اللَّه، و اذا مات العالم، انثلم في الاسلام ثلمة لا تنسدّ الى يوم القيامة، و انّ طالب العلم ليشيّعونه سبعون الفا من مقرّبى السّماء»
«از حقوق استاد بر شاگرد اين است كه:
- زياد از او سؤال نكند. - اگر كسى سؤال كرد، او پيش از استاد جواب نگويد. - اگر استاد رويش را برگرداند، وى پافشارى و سماجت نكند.-اگر استاد حالش مناسب نيست، دست به دامن او نگردد.
- با دستش به سوى او اشاره نكند. - با گوشه چشم به او نگاه نكند. - در محضر استاد با ديگران گفتگو و مشورت ننمايد. - از استاد عيبجويى نكند.- نزد استاد نگويد: فلانى بر خلاف گفته شما چنين گفت. - اسرار او را فاش ننمايد.- در محضرش غيبت نكند.- هم در حضور و هم در غياب، حافظ او باشد. - غير از سلامى كه به جمع مىكند، تحيّتى مخصوص خدمت استاد عرضه بدارد. - در مقابلش بنشيند. - اگر استاد چيزى خواست براى انجامش از ديگران پيشى بگيرد. - از طولانى شدن سخنانش دلگير نشود، چون استاد نظير درخت خرمايى است كه بايد در انتظارش نشست تا چه وقتى منفعتى از او تراوش كند. - عالم نظير روزهدار شب زندهدار مجاهد در راه خداست، وقتى عالمى بميرد، شكافى در اسلام ايجاد مىشود كه تا روز قيامت، مسدود نخواهد گرديد.طالب علم را هفتاد هزار از مقربين آسمان همراهى مىكنند».از «ابن عباس» نقل شده است كه گفت:
«كوچكى طلب علم را تحمّل كن تا بعدها به صورت بزرگ در آيى كه ديگران به تو مراجعه كنند».
حكيمى گفت:
«كسى كه در كوچكى دوران دانش آموزى را تحمل نكند تا ابد در جهلش باقى خواهد ماند».
از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نقل است كه فرمود:
«ليس من اخلاق المؤمن الملق الّا في طلب العلم»
«تملّق از اخلاق انسان با ايمان نيست، مگر در راه كسب دانش».
حضرت صادق- عليه السّلام- فرمود:
«وجدت علوم النّاس كلّها في اربع خصال: اوّلها ان تعرف ربّك و الثّانية ان تعرف ما صنع بك و الثّالثة ان تعرف ما اراد منك و الرّابعة ان تعرف ما يخرجك من دينك»
«تمام دانشهاى مردم را در چهار خصلت يافتم:
اوّل اينكه: پروردگارت را بشناسى.
دوم اينكه: بدانى او با تو چه كرده است.
سوّم اينكه: بدانى از تو چه مىخواهد.
چهارم اينكه: بدانى چه چيزى تو را از دينت خارج مىسازد».
و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
«ما بعث اللَّه عزّ و جلّ نبيّا قطّ حتّى يأخذ عليه ثلاثا: الاقرار بالعبوديّة و خلع الانداد و انّ اللَّه تبارك و تعالى يمحو ما يشاء و يثبت ما يشاء»
«خداوند متعال پيامبرى را مبعوث نكرد مگر اينكه از او سه پيمان گرفت: اقرار به بندگى، ترك شرك و اينكه همه چيز دست خداست، هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد نگه مىدارد».
سبک زندگی اسلامی از منظر ابن فهد حلی
۱. سوره طلاق، آيه ۱۲.
۲. سوره ذاريات، آيه ۵۶.
۳. سوره شعراء، آيه ۹۴.
۴. سوره آل عمران، آيه ۱۸.
۵. سوره زمر، آيه ۹.
۶. ممكن است بتوان گفت: چون مداد علماست كه شهيد مىسازد.
۷. سوره فاطر، آيه ۲۸.
۸. سوره زمر، آيه ۹.
۹. سوره مائده، آيه
۱۰. در اين عصر مىتوان گفت: اگر چه دانه اتم يا كوچكتر از آن را بشكافد.
۱۱. يعنى در روز قيامت به او گفته مىشود كه چرا به دانستههايت عمل نكردى، در تفسير آيه شريفه: فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ، (سوره انعام، آيه ۱۴۹) آمده كه روز قيامت خداوند متعال به بندهاش مىگويد: آيا تكليف خود را مىدانستى؟ اگر بگويد بله، مىگويد چرا عمل نكردى؟ و اگر جاهل باشد، مىگويد: پس چرا ياد نگرفتى تا عمل كنى؟ (تفسير صافى).
۱۲. نوعى داروى تلخ گياهى است كه در هند، بدان «ايلوا» گويند، از دسته سوسنهاست و در نقاط گرم مىرويد (دهخدا).