عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

حیات معقول صدر المتالهین

ترجمه زندگی صدرالمتألهين همانست كه در مقدمه كتابهای فلسفی و تفسيری وی آمده است ليكن تفسير حيات معقول او را نبايد در مقدّمه ها

جستجو كرد، بلكه بايد در متن كتاب های او يافت، آن هم نه در هر نوشتار بلكه بايد در خصوص اصول و معارفِ حاكم بر سراسر مضامين كتاب های وی مشاهده نمود.

نویسنده: آیت الله جوادی آملی

منبع: رحیق مختوم صفحه ۲۵ تا ۳۳

فهرست
  • ↓۱- مراحل پنج گانه حيات معقول صدر المتالهین
  • ↓۲- تفاوت دوره نخست و دوره پنجم
  • ↓۳- نوشتار مرتبط
  • ↓۴- پانویس

مراحل پنج گانه حيات معقول صدر المتالهین

مراحل پنج گانه حيات معقول وي عبارت است از:

  • ۱- دوران سير در افكار فلسفي و كلامي ديگران، اعم از مشاء و اشراق و نيز اعم از اشاعره و معتزله. او اين دوره را از باب حَسَنات الأبرار سيّئات المقربين، جزء ضايعات عمر خود مي داند و از آن استغفار مي كند و از يك جهت آن را وَقفه مي شمارد نه سير، و غفلت محسوب مي نمايد نه ذكر و فكر.
  • ۲- دورانِ سير جوهري و تحول روحي از كثرت به وحدت و سفر از خلق به حق و مشاهده مبدأ آفرينش در پايان اين سفر و رسيدن به آغاز ولايت كه در نهايت سفر اوّل حاصل مي گردد.
  • ۳- دوران حركت جوهري و انقلاب روحي ديگر از وحدت به وحدت و سفر از حق به سوي حق و با همراهي حق و مشاهده اسماي حسناي خداوند سبحان كه طولاني ترين سفر از اسفار چهارگانه خواهد بود.
  • ۴- دوران سير جوهري جديد و تحول روحي ديگر از وحدت به كثرت و سفر از حق به خلق [۱] و مشاهده آثار خداي سبحان در مظاهر گوناگونِ جلال و جمال آن حضرت.

اين سه دوره اخير كه اسفار سه گانه او را تشكيل مي دهند، در همان ايام انزواي ظاهري و انعزال صوري صورت يافت؛ زيرا سير روحي با انزواي بدن منافاتي ندارد، بلكه مناسب مي باشد و تعبير به مأموريت در سخنان وي همسان تعبير محي الدين [۲] و شيخ اشراق مي باشد كه اين بزرگان عرفان و حكمت، حالت هاي نفساني داشته و از آنها گزارش مي دادند.

  • ۵- دوران سير جوهري تازه و تحول فكري ديگر از كثرت به كثرت و سفر از خلق به سوي خلق به همراهي حق و رساندن پيام حق به مظاهر وي در كسوت كثرت و عدم احتجاب به حق از خلق به عنوان تدريس و تأليف و تهذيب نفوس ديگران و...

اين دوره پنجم همان بازگشت مجدّد از روستاي قم به مراكز علمي و حوزه هاي بحث و تصنيف مي باشد.

تفاوت دوره نخست و دوره پنجم

تفاوت افكار صدرالمتألهين (قدس سره) در آغاز و انجام، يعني دوره نخست و دوره پنجم، در چند جهت است:

  • يكم: آنچه در دوره نخست مي دانست علوم حصولي اي بود كه فقط از مفاهيم ذهني استنتاج مي شد و آنچه در دوره پنجم مي دانست علوم حصولي‌اي بود كه از حقائق عيني و مشهود حكايت مي كرد؛ يعني اولي علم اليقيني بود كه هنوز به عين اليقين نرسيده بود و دومي علم اليقيني بود كه از عين اليقين نشأت گرفته بود.
  • دوم: آنچه در دوره نخست مي دانست چون از حقيقت عيني استفاده نشده بود همراه با اشتباههاي فراوان بود، و آنچه در دوره پاياني مي دانست مصون از بسياري از خطاهاي فاحش بود؛ زيرا در دوره اول، پندار اصالت ماهيّت، هسته مركزي فلسفه او را تشكيل مي داد، قهراً خطاهاي بيشماري به دنبال اين مباني باطل دامنگير تفكرهاي عقلي وي مي شد، و در دوره آخر، شهود اصالت وجود، محور اصلي حكمت متعاليه او را به عهده داشت، قهراً از بسياري از اشتباههاي فاحش محفوظ مي ماند.
  • سوم: آنچه در دوره نخست مي دانست نه تنها وسيله عبور از فلسفه به عرفان نبود بلكه حاجب و رهزن بود، و آنچه در دوره پاياني مي يافت سَرپل مناسبي براي گذر از حكمت به عرفان و عبور از ناقص به تام بود. زيرا مفاهيم ذهني گرچه حاكي خارج اند امّا اين حكايت از پشت ديوارهاي آهنين و راه بندِ صورتهاي نفساني انجام مي پذيرد و هرگز راه به خارج ندارند، چون آنچه در خارج محقّق است مصداق آنها مي باشد نه فرد حقيقي؛ زيرا مفهوم، غير از ماهيّت است؛ و از طرف ديگر بر اساس اصالت وجود، آنچه حقيقت است در دست ذهن نيست و آنچه در حيطه ذهن است دورنماي حقيقت مي باشد. بنابر اين فلسفه ذهني، سَرپلِ عرفان عيني نخواهد بود، و اما آنچه در دوره پاياني مي يافت محصول مشاهده هاي عيني بود و اين شهود عيني، زمينه شهود عيني كامل كه همان عرفان است، مي باشد؛ لذا از وحدت تشكيكي وجود به وحدت شخصي آن مهاجرت نموده است.
  • چهارم: آنچه در دوره نخست مي دانست نه تنها مقدّمه مناسبي براي تفسير قرآن كريم و نيل به اسرار باطني آن نبود بلكه مايه جمود بر ظواهر آن مي شد و همانند سائر علوم رسمي از نشأه ناسوت قرآن فراتر نمي رفت و يا فقط به مرحله ملكوت نازله آن محدود مي شد، ولي آنچه در دوره نهائي مي دانست وسيله خوبي براي حفظ ظاهر و نيل به باطل قرآن مي شد، زيرا حقيقت قرآن از امّ الكتب كه مصون از عربي و عبري و سرياني و ... مي باشد تنزل كرده و در كسوت لفظ و كتابت تجلّي نموده است و براي نيل به معاني الفاظ آن، علوم رسمي لازم است ليكن براي وصول به حقيقت عين آن، اين علوم كافي نيست.
  • شهود حقائق عيني، بهترين مقدّمه براي نيل به باطن قرآن و اعتصام به درون آن مي باشد، و براي اعتصام به باطن قرآن، علوم ظاهري هرگز كافي رحيق مختوم جلد ۱-۱صفحه ۳۰ نيست؛ زيرا مفاهيم ذهني، دستاويز حقيقت روح كه عين خارجي است نبوده و وسيله اصطياد يا وصول به باطن قرآن كه عين خارجي است نخواهد بود. آري، ممكن است معاني دقيق را با آشنائي به علوم دارج و معقول، استنباط كرد، ليكن معنا هر چه هم دقيق باشد از قلمرو ذهن به عين نيامده و روح را اشراب نمي كند بلكه بر عطش وي مي افزايد، و صدرالمتألهين همانطور كه در فلسفه مطالب عميق بي سابقه اي ارائه داده، در تفسير نيز باب معارف دقيق تازه اي را به روي مفسّران بعدي گشوده است [۳] .
  • پنجم: آنچه در دوره نخست مي دانست همانطور كه نتيجه علمي نسبت به عرفان و قرآن نداشت، ثمره عملي نيز نسبت به تهذيب نفس و تصيفه دل نداشت؛ و آنچه در دوره آخر مي دانست مهمترين وسيله تزكيه روح و تطهير قلب بود؛ زيرا روح، موجود عيني است و كمال هاي وي نيز عين او بوده و در متن خارج وجود دارند و هرگز با مفهومِ صرف، درد و درمانِ عينيِ روح روشن نشده و تكامل نفس با آن حاصل نمي شود و همانطور كه جنبه هاي علميِ برهان، عرفان و قرآن در دوره نهائي به كمال خود رسيد، جنبه هاي عملي اخلاق نيز در دوره پاياني به كمال لائق خود نائل آمد؛ چون شهود نفس زمينه تكامل همه شؤون آن اعم از نظري و عملي را فراهم مي نمايد؛ لذا همان وصفي را كه براي كمال قوّه نظر و قوّه عمل در اسفار تبيين كرده [۴] در مقدّمه تفسير آية الكرسي به عنوان نعمت الهي براي خود ثابت نموده و خويشتن را بدان متّصف دانسته و در برابر آن خداي سبحان را ثنا گفته است: الحمد لله الذي جَعَلني ممّن شرح صدره للإسلام فهو علي نورٍ من ربّه [۵] .

و چون كمال روح را در نزاهت از دنيا مي يابد، نقص آن را در محبّت دنيا كه رأس همه خطايا مي باشد، مشاهده مي كند و منشأ همه فتنه هاي ديني و خلل در عقائد مسلمانان را اختلاط علماء ناقص و غير مهذّب با زمامداران دنيا و سلاطين مي داند:

«ما فتنة في الدين وخَلَلٌ في عقائد المسلمين إلاّ ومنشأها مخالطة العلماء الناقصين مع حكّام الدنيا والسلاطين» [۶] .

و همانطور كه حكمت، مانع محبّت باطل و موجب تقوا و زهد در دنيا است، علاقه به دنيا مانع فراگيري حكمت مي گردد؛ زيرا در نشأه تزاحم و عالم مادّه، منع از دو طرف مي باشد؛ لذا فحشاء و منكر، مانع از توفيق به نماز مي شود چه اينكه نماز، مانع از فحشاء و منكر مي باشد:

( إنّ الصلاةَ تنهي عنِ الفحشاء والمنكر ) [۷] .


صدرالمتألهين (قدس سره) فرموده است:

من در مدت عمرم كه اكنون به چهل سالگي رسيده است كسي را نديدم كه از فراگيري حكمت روگردان باشد مگر آنكه محبّت دنيا و رياستِ در آن بر وي چيره شده و عقل او در تسخير شهوت وي قرار گرفته باشد [۸]

و نيز فرموده است:

«وحرام في الرقم الأول الواجبي والقضاء السابق الإلهي أن يرزق شي‌ء من هذه العلوم... إلا مع رفض الدنيا وطلب الخمول وترك الشهرة» [۹] .

و بر اساس همان شهود عيني كه زمينه تكامل حكمت عملي شده است، هرگونه اشتغال به امور دنيا را قبل از تهذيب روح، زيانبار دانسته و ضرورت تزكيه را قبل از اشتغال بازگو مي نمايد [۱۰] .

بنابر اين، تفسير حيات عقلي صدرالمتألهين (قدس سره) را بايد از تحليل اسفار چهارگانه او كه قسمت مهم آن در حال انزوا پيموده شده استنباط كرد؛چه اينكه در مقدّمه (المسائل القدسيّة) چنين مي فرمايد:

«فهذه مسائل قدسيّة و قواعد ملكوتية ليست من الفلسفة الجمهورية ولا من الأبحاث الكلاميّة الجدلية ... بل إنما هي من الواردات الكشفية علي قلب أقل العباد عند انقطاعه عن الحواس... وترقّيه من مراتب العقول والنفوس إلي أقصي الغايات مسافراً من المحسوسات إلي الموهومات ومنها إلي المعقولات حتّي اتّحد بالعقل الفعّال اتحاداً عقلياً فعلياً بعد تكرّر الاتصالات وتعدّد المشاهدات عند انتقاش النفس بصور المعلومات، انتقاشاً كشفياً نورياً» [۱۱] .

نه آن كه آن را در تاريخ زندگي ظاهري وي جستجو نمود؛ چون فصل مقوم حيات مردان حكمت را همان سير جوهري آنان تشكيل مي دهد، و در حركت جوهري، مسافت و متحرك يعني صراط و مرور كننده بر آن عين هم اند:

«فإنّ المسافر إلي الله أعني النفس تسافر في ذاتها وتقطع المنازل والمقامات الواقعة في ذاتها بذاتها ...» [۱۲] .

و هرگونه تحوّل طبيعي در بدن، تابع تحوّل روح مي باشد؛ زيرا بدن در روح است نه روح در بدن؛ چون مقيّد در مطلق مي گنجد ليكن مطلق در مقيّد قرار نمي گيرد. صاحب اثولوجيا مي گويد:

«ليست النفس في البدن بل البدن فيها؛ لأنها أوسع منه» [۱۳] .

و بدن همواره تابع روح مي باشد، چون از شؤون وجودي وي محسوب بوده و از مراحل نازله او مي باشد و كيفيّت اين پيوند در معاد واضح مي گردد.

نوشتار مرتبط

تصویری از سفر چهارم صدر المتالهین

پانویس

۱. مقدّمه الشواهد الربوبية: ص۴. رحيق مختوم جلد ۱-۱صفحه ۲۸

۲. مقدّمه فصوص. رحيق مختوم جلد ۱-۱صفحه ۲۹

۳. مقدمه رساله متشابهات القرآن؛ مقدمه تفسير آية الكرسي: ص۱۰. اسفار: ج۹، ص۱۳۱.

۴. اسفار: ج۱، ص۲۲ ـ ۲۰؛ ج۹، ص۱۴۰.

۵. مقدّمه تفسير آية الكرسي: ص۹ ـ ۸. رحيق مختوم جلد ۱-۱صفحه ۳۱

۶. مقدّمه تفسير سوره سجده: ص۱۳.

۷. سوره عنكبوت: آيه۴۵.

۸. مبدأ و معاد: ص۱۹۸. ط جديد.

۹. تفسير آية الكرسي: ص۶۰. رحيق مختوم جلد ۱-۱صفحه ۳۲

۱۰. اسفار: ج۹، ص۱۰۸ ۱۰۹.

۱۱. المسائل القدسية: ص۴.

۱۲. اسفار: ج۹، ص۲۹۰.

۱۳. اسفار: ج۸، ص۳۰۸. رحيق مختوم جلد ۱-۱صفحه ۳۳