اصل ماجرا خواب یا مکاشفهای است که مرحوم میرزا مهدی اصفهانی در حدود سال ۱۳۰۰ در نجف اشرف داشتهاند و در آن هم امام زمان رؤیت نشدهاند بلکه مرحوم میرزا تنها برگهای در دست خود دیدهاند که در پشت آن نوشته شده بود من حجت بن الحسن هستم و در این هفتاد سالی که از رحلت آن مرحوم گذشته چه ساز و برگها که بر آن نبستهاند!!
متاسفانه بسیاری از اوقات در اثر کم دقتی مردم و یا حتی ذاکرین و اهل منبر، وقایعی در تشرف بزرگان خدمت امام زمان عج بر سر زبانها میافتد که یا از بیخ و بن صحت ندارد و یا تغییراتی اساسی در آن راه یافته است. از جمله این موارد تشرف مرحوم آیةالله میرزا مهدی اصفهانی محضر مبارک امام زمان عج است که متاسفانه ارادتمندان ایشان سالهاست در مجالس و محافل مذهبی برای مردم نقل میکنند.
اما وقتی در سال ۱۳۸۷ مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر کتاب خود میرزا مهدی اصفهانی یعنی ابواب الهدی را به صورت کامل و با تحقیق آقای حسین مفید منتشر ساخت و تصویر دستنوشته میرزا را هم دربارۀ این واقعه به ضمیمه ارائه نمود معلوم شد اصل ماجرا خواب یا مکاشفهای است که مرحوم میرزا در حدود سال ۱۳۰۰ در سن ۳۶ سالگی در نجف اشرف داشتهاند و در آن هم امام زمان رؤیت نشدهاند بلکه مرحوم میرزا تنها برگهای در دست خود دیدهاند که در پشت آن نوشته شده بود من حجت بن الحسن هستم و در این هفتاد سالی که از رحلت آن مرحوم گذشته چه ساز و برگها که بر آن نبستهاند!! البته مرحوم آیت الله شیخ علی نمازی که شاگردان مرحوم میرزا اصفهانی بودهاند در جلد دهم کتاب مستدرک سفینة البحار در ضمن زندگینامۀ مرحوم میرزا، داستان را بدون اندک تغییری نقل نمودهاند.
تفصیل ماجرا از این قرار است که مرحوم میرزا مهدی اصفهانی در دوران اقامت در عراق در كنار تحصيل رسمي علوم همت خويش را صرف تهذيب نفس و پيمودن مراحل سير و سلوك نيز نمود ابتدا دست ارادت به سوي عارف كامل آيةالله حاج سيد احمد كربلايي رضواناللهتعالىعليه دراز نمود و پس از رحلت آن مرحوم در خدمت سید جمالالدین گلپایگانی در آمد و از ایشان دستوراتی طلب كرد و اذکاری گرفت.
مرحوم سید جمال گلپایگانی با اينكه تقریبا همسن مرحوم میرزا بوده اما از نظر علمي و عملي نسبت به او پيشتاز بودهاست لذا جداي از مباحث علمي در عرصۀ سير و سلوك نيز مورد استفادۀ میرزا مهدي قرار ميگيرد به گونهاي كه وي را بايد آخرين استاد سلوكي ميرزا مهدي دانست كه ميرزا آخرين قدمهاي سير خود را در نزد او طي نموده است.
اما حيف و صد حيف كه سرانجامِ اين رابطۀ سلوكي دگرگونه تقدير شده بود و هرگز به باريابي به محضر يار منجر نشد! مرحوم ميرزا در محضر مرحوم آقا سيّد جمال با اصرار اذكاري را از وي گرفته و به رياضات شاقّي مشغول گشت و ضعف بدني و هواي گرم نجف و اين رياضات سنگين منجرّ به مكاشفاتي غلط براي مرحوم ميرزا شد و پس از چندي سبب ترديد وي در مسير سلوك گشت . در اين اوان است كه وي متوسّل به وجود مقدّس حضرت صاحب الأمر عجّل الله تعالي فرجه الشّريف ميشود و طبق دستنوشتهاي از آن مرحوم در اين ايّام مكاشفهاي ميبيند:
«بالأخره در عالم رؤيا خود را در يكي از مدارس نجف أشرف در حجرهاي ديدم، ورقهاي به دست حقير رسيده كأنّه مثل ورق قرآنهاي باغچهسرائي روسي است ولي ورق او بزرگتر است از اوراق مصحفهاي فعلي. در طرفي از او در عرض ورقه نوشته شده به خط نسخ: «طلب المعارف من غير طريقنا اهل البيت مساوق لانكارهم» (مظنون حقير آن است كه «لإنكارهم» بود) و اين ورقه خط دور او آب طلا بود و در ظهر ورقه در طول او قريب به آخر ورقه در گوشة چپ نوشته شده بود به خط نسخ: «و قد اقامني الله و انا حجة بن الحسن». بعد از اين رؤيا تغييري در حال فقير به تدريج پيدا شد.»[۱]
طبق نقل خود ميرزا اين امر در رؤيا اتفاق افتاده است، ولي مرحوم حلبي دربارۀ آن ميگويد:
«حضرت در بيداري بر سر قبر هود و صالح در وادي السلام نجف تشريف فرما شدند بر او تجلّي كردند.»[۲]
و محمد رضا حكيمي به واسطۀ همين رؤيا ميرزاي اصفهاني را جزء تشرّف يافتگان به محضر حضرت صاحب الأمر در غيبت كبري ميشمرد.[۳]
بنا بر نقل ميرزا ورقهای به وي به دست وي رسيده كه در آن جملات مزبور نوشته شده است و ايشان ظاهراً چنين تفسير كرده كه ورقه را حضرت دادهاند ولي شاگردان وی گاه آن را به عنوان فرمايش شفاهي حضرت نقل كردهاند[۴] و گاه ادعا كردهاند كه نواري سبز بر سينۀ حضرت بوده كه بر آن اين عبارات نوشته بوده است[۵] به هرحال اين رؤياي ساده دليل بر مشاهده حضرت نيست و حتي بر فرض مشاهده در عالم رؤيا دليلي بر صحّت اين رؤيا وجود ندارد و بر فرض صحّت رؤيا نيز فرمايش حضرت دليل بر بطلان راه سير و سلوك نيست؛ زيرا طريقۀ عرفاني مرحوم آقا سيّد جمال و مرحوم قاضي كاملاً متّخذ از طريق اهل بيت عليهم السلام بودهاست.