در برخی روایات فرمودند: رَأَيْتُ رَبّى عَزّ وَ جلَّ لَيْسَ بَيْنِى وَ بَيْنَهُ حِجابٌ إلّا حِجابٌ مِنْ يَاقوتَةٍ بَيضاءَ فِى رَوضَةٍ خَضْرَاءَ. و اینها حاکی از معانی و حقائقی است و کنایه است از آن مقام وسیع ازلی و سرمدی و لایتناهی [۱].
تمام خصوصیات و تعیّنات نورانی و ظلمانی باید از بین برود تا انسان به حرم خدا راه پیدا کند. آنقدر بایستی گوشمالی بشود و لگد بخورد تا این تعیّنات از بین برود و طوعاً زیر بار برود. تا وقتی این شخصیّت هست ولو به اندازۀ ذرّهای نمیشود به واقع رسید؛ زیرا یک واقع بیشتر نداریم. اگر از گل تعریف میکنید یا از حضرت رسول أکرم صلی اللهعلیهوآلهوسلّم همة تعریفها از خداست و اینها در واقع پرتوی از خداوند هست و تا کسی غیر ببیند و چیزی را در قبال خداوند ببیند به مقصد نمیرسد.
سخنرانی حضرت علامه آیةالله حسینی طهرانی قدّس سرّه
عصر جمعه ۲۹ ذی القعده سال ۱۴۰۸
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدللّه ربّ العالمین و صلّی الله علی سیدنا محمّد و آله الطاهرین
و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین و لا حول و لاقوّة إلا بالله العلیّ العظیمآیا وقتی راه مکه بسته شد و از رفتن به مکه مانعی بود، میتواند انسان بگوید که راه معنوی بین انسان و خدا بسته شده است؟ نه. این حرف غلط است؛ زیرا خداوند در همه جا و با هر کس هست.
از طرفی هم اگر بگوئیم خداوند در همه جا و با همه کس هست، پس عبادت را در خانه خودمان انجام میدهیم. چرا انسان به مکه برود؟ این هم صحیح نیست؛ زیرا که آن راه معنوی که بین انسان و خدا برای همه هست برای همه مکشوف نیست. از جمله راهها مکه رفتن و انجام اعمال حج و لبیک گفتن و پا برهنه شدن و دیوانهوار گشتن است. انسان بایستی برود و آن ربط با خداوند را با این اعمال به دست بیاورد.
لذا هر کس مکه میرود نباید توجه به خود خانه و طواف و أعمال داشته باشد. باید به خدا توجّه داشته باشد و اگر به بیت و طواف توجه کند، نفس آن توجه حاجب و مانع میشود از توجه به خود خداوند.
مانند نماز که باید در آن توجه به خود خداوند باشد، نه به الفاظ و نه به معانی. در نماز مخاطب فقط باید خدا باشد. زیرا در نماز انسان محاسن خدا را میشمارد؛ مانند کسی که محبوب او در مقابلش باشد و او آن محبوب را توصیف میکند و صفاتش را بیان میکند. این شخص توجّهش به نفس محبوب است و الفاظ هم خودش درست میآید و اگر این شخص بخواهد توجّه به الفاظ یا معانی بکند مخاطبه بهم میخورد و از آن محبوب غافل میشود. و عجیب است خلقت انسان که خداوند علی أعلی انسان را طوری قرار داده است که هر گاه کسی را مخاطب قرار میدهد و با او صحبت میکند، الفاظ و معانی را پشت سر هم صحیح و درست ادا میکند بدون آنکه به آنها توجه تفصیلی داشته باشد، بلکه فقط به عنوان آلیت آنها را مد نظر دارد و این خصوصیت در همه افراد بشر حتی بچۀ کوچک هست و بسیار عجیب میباشد.
پس در نماز نباید توجّه استقلالی داشته باشد به رعایت شرائط و اینکه این قرائت را صحیح میخوانم یا نه؟ باید توجه استقلالی را به خود خداوند داشته باشد. و اگر به الفاظ یا به معانی آنها نظر کرد، اگر هیچ خواطری هم نداشته باشد باز هم نمازش آن طور که باید باشد نیست و از یاد خدا غافل بوده است.
معنای الحمدلله رب العالمین این است که خداوندا تو از همه زیباها زیباتری. یعنی هر حمدی از هر حامدی و برای هر محمودی همه برای خداست. مثلاً وقتی گلی را حمد میکنیم ما حامدیم و آن گل محمود است. وقتی در حقیقت آن حمد برای خداست. وقتی از گل تعریف میکنیم در حقیقت داری از خداوند تعریف میکنیم؛ چون گل هرچه دارد متعلق به خداوند است .[۲]
اگر متوجه معنی بشویم خدا غایب میشود. ما باید وقتی الحمدلله را میگوئیم توجهمان به خود خداوند باشد. در طواف خانه خدا هم اگر متوجه تربیع خانه و نوع مصالح آن و ارکان اربعه و اشواط باشیم در آن حال بکلی خداوند غائب شده است. بدن بایستی دور خانه بگردد و قلب بایستی دور خود خدا بگردد. و اینکه فرمودهاند دور کعبه بگردیم از باب تشریف نسبت به بنیانگذار آن حضرت ابراهیم است و الاّ کعبه موضوعیّت ندارد. به هر طرف بنگرید وجه خداست؛ وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَليمٌ [۳]
وقتی قلب توجه به خدا داشته باشد بالأخره بدن هم باید حالتی داشته باشد و در اینجا فرمودهاند که بیا متوجه شو به نقطهای که از همه نقاط و امکنه بهتر و شریفتر است. پس اگر به بیت توجّه کند و به خدا نکند صحیح نیست و باید قلب دور خداوند بگردد و باید دنبال خود خداوند باشیم.