مراد از اصحاب معارف در تفاسير و كتب كلامى قدماء کسانى هستند كه مىگويند نیازی به بعثت انبياء نيست، بلكه عقل ما در فهم امر معاش و معاد مستقل است.
این شبهه مانند همان شبهه براهمه در بعثت انبياء است به این نحو كه آنچه در شریعت است یا موافق عقل است يا مخالف آن، در صورت اول خود عقل کافی است، و در صورت دوم شریعت باطل است، پس در هر دو صورت نيازی به بعثت انبياء نيست.
خواجه نصیر الدین طوسی در تجريد اعتقاد فرموده است:
البعثة حسنة لاشتمالها على فوائد كمعاضدة العقل فى ما يدلّ عليه، و استفادة الحكم فى ما لا يدل ...
يعنى بعثت پيامبران نيكوست زيرا كه سود بسيار در آن است، مانند اين كه عقل را در آنچه بدان راه دارد استوارى دهد، و در آنچه كه بدان راه ندارد راهنمايى كند.
قسمت دوم عبارت خواجه كه گفت: «و استفادة الحكم في ما لا يدل» در ردّ أصحاب معارف است. اصحاب معارف نه بدين معنى متداول در محاورات امروز كه مثلا در وصف و مدح كسى مىگوييم: «فلانى از ارباب عقول و اصحاب معارف است» بلكه اصحاب معارف بدان معنى متعارف ديروز كه در تفاسير و كتب كلامى قدماء آمده است؛ مثلا جناب طبرسى در مجمع البيان در تفسير كريمه صد و چهارم سوره بقره وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ گويد:
«و في هذه الآية دلالة على بطلان قول اصحاب المعارف لانه نفى ذلك العلم عنهم».
اين اصحاب معارف كسانىاند كه مىگويند ما را حاجت به بعثت انبياء نيست، بلكه عقل ما خود مستقل است بدانچه كه در امر معاش و معاد احتياج داريم.
پندار اصحاب معارف شبيه پندار براهمه است كه در بعثت انبياء شبهه كردهاند بدين وجه كه اگر آنچه مىگويند موافق عقل است يا مخالف آن، در صورت نخستين خود عقل حاكم است، و در صورت دومين ردّ آن واجب است، پس در هر دو صورت نياز به بعثت انبياء نيست. خواجه طوسى در ردّ شبهه براهمه در تجريد الاعتقاد فرموده است: «و شبهة البراهمة باطلة بما تقدم»
تبصره: آن كه خواجه طوسى فرموده است: «البعثة حسنة ...» پيش از او شيخ اكبر در آخر فص الياسى فصوص الحكم فرموده است:
فلا أعقل من الرسل (صلوات الله عليهم) و قد جاءوا بما جاءوا به في الخبر من الجناب الإلهى فأثبتوا ما أثبته العقل، و زادوا في مالايستقلّ العقل بادراكه و ما يحيله العقل رأسا و يقرّبه في التجلّى الإلهى.