خداوند متعال مىفرمايد:
فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً[۱].
«پيش از نجوا كردنتان، صدقه بدهيد».
در قرآن كريم مىفرمايد:
وَ لْيُؤْمِنُوا بِي[۲].
«بايد برايشان محقق شود كه من قدرت بر اعطاى درخواستشان را دارم».
از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نقل است كه فرمود:
«يقول اللَّه عزّ و جلّ: من سألنى و هو يعلم انّى اضرّ و انفع استجيب له».
«خداوند عزيز و جليل مىفرمايد: هر كه از من چيزى بخواهد و يقين داشته باشد كه ضرر و منفعت در دست من است، اجابتش خواهم نمود».
خداوند متعال مىفرمايد:
وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً [۳].
«خداى را از روى بيم و اميد بخوانيد».
«انا عند ظنّ عبدى بى فلا يظنّ عبدى بى الّا خيرا»
«گمان بندهام به من هر چه باشد، من نيز همان طور هستم، پس سزاوار نيست كه به من جز حسن ظن داشته باشد».
رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- فرمود:
«ادعوا اللَّه و انتم موقنون بالاجابة»
«در حالى كه يقين به اجابت خدا داريد، او را بخوانيد».
در آنچه خداوند متعال بر حضرت موسى- عليه السّلام- وحى فرستاد آمده است:
«يا موسى، ما دعوتنى و رجوتنى فانّى ساغفر لك»
«اى موسى! اگر در حالت اميدوارى مرا بخوانى، بزودى تو را خواهم آمرزيد».
«سليمان بن فرّاء» از راويان حديث از امام صادق- عليه السّلام- روايت كرده است كه فرمود:
«اذا دعوت فظنّ حاجتك بالباب»
«هر گاه دعا مىكنى، گمانت اين باشد كه حاجتت پشت در آماده است».
و در روايت ديگر آمده است كه فرمود:
«فاقبل بقلبك و ظنّ حاجتك بالباب»
«با قلبت به او روى كن و گمانت اين باشد كه حاجتت پشت در آماده است».
چگونه انسان حسن ظنّ به خدا پيدا نكند در حالى كه او اكرم الاكرمين و ارحم الراحمين مىباشد و اوست كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته است.
روايت شده است كه:
«انّ اللَّه سبحانه لمّا نفخ في آدم من روحه و صار بشرا فعند ما استوى جالسا عطس فالهم ان قال: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، فقال اللَّه تعالى: يرحمك اللَّه يا آدم»
«هنگامى كه خداوند متعال از روحش در آدم دميد و آدم به صورت بشر در آمد، نشست و عطسهاى كرد، به او الهام شد كه بگويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، خداوند متعال در پاسخش گفت: يرحمك اللَّه يا آدم، اى آدم خدا! تو را رحمت كند».
بنا بر اين، اولين خطاب خداوند متعال به حضرت آدم- عليه السّلام- توأم با رحمت بود.
در روايت آمده است كه:
«انّ اللَّه سبحانه قال لموسى حين ارسله الى فرعون يتوعّده و اخبره انّى الى العفو و المغفرة اسرع منّى الى الغضب و العقوبة»
«خداوند سبحان حضرت موسى- عليه السّلام- را به سوى فرعون فرستاد تا تهديدش كند و به او بگويد: سرعت من به رحمت و مغفرت بيشتر است تا به خشم و عقوبت»
در روايت ديگر آمده است:
«انّه استغاث بموسى حين ادركه الغرق و لم يستغث باللَّه فاوحى اليه:يا موسى، لم تغث فرعون لانّك لم تخلقه و لو استغاث بى لاغثته»
«فرعون هنگام غرق شدن، به جاى كمك خواستن از خداوند متعال، از حضرت موسى- عليه السّلام- كمك خواست، خداوند متعال به او وحى كرد كه:اى موسى! او را يارى ننمودى، چون تو او را خلق نكردهاى اما اگر از من يارى مىطلبيد، كمكش مىكردم».
«محمد بن خالد» در كتابش از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- روايت كرده است كه فرمود:
«وقتى حضرت يونس- عليه السّلام- به دريايى رسيد كه «قارون» در آن بود، قارون به فرشتهاى كه مأمور او بود گفت: اين صدا و ترس و وحشت چيست كه مىشنوم؟
فرشته گفت: اين يونس است كه خداوند او را در شكم ماهى زندانى كرده و در درياهاى هفتگانه او را گردانده تا به اين دريا رسيده است، اين صدا و وحشت به خاطر وجود اوست.
قارون گفت: آيا اجازه مىدهى با او سخن بگويم؟
فرشته گفت: اجازه دادم.
آنگاه قارون به حضرت يونس- عليه السّلام- گفت: چرا به سوى پروردگارت توبه نمىكنى؟
يونس در جواب گفت: چرا تو به سوى پروردگارت توبه نكردى؟
قارون گفت: من به سوى موسى- عليه السّلام- توبه كردم ولى از من نپذيرفت، اما اگر تو به سوى خدا توبه كنى و بازگردى، در اولين قدمى كه به سويش بردارى، رحمتش را مىيابى. مگر نمىبينى كه او با بندگانش چه نيك رفتار مىكند و چگونه احسان و رحمتش را بر آنان ارزانى مىدارد؟».
از جمله نشانه هاى رحمتش اين است كه مؤمنين را تحريك كرده كه براى برادران ايمانى خود دعا كنند و فرموده است كه: با زبانى كه مرا با آن معصيت نكردهاى دعا كن و آن زبان ديگران است .
هم آن دعا را مستجاب مىكند و هم چندين برابرش را به تو مىدهد، كه اين مطلب ان شاء اللَّه به طور مفصل خواهد آمد» .
از ديگر نشانههاى رحمتش، رواياتى است كه در ترغيب اهداى ثواب طاعات و عبادات براى مردگان آمده و ثواب آن را چندين برابر قرار داده تا جايى كه از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- روايت شده است كه فرمود:
«من دخل المقابر فقرأ سورة يس خفّف اللَّه عنهم يومئذ و كان له بعدد من فيها حسنات»
«اگر كسى وارد قبرستان شود و سوره يس بخواند، خداوند متعال در آن روز (عذاب را) بر مردگان آن قبرستان تخفيف مىدهد و در مقابل، به تعداد آن مردهها براى اين فرد، حسنه خواهد بود».
امام صادق- عليه السّلام- فرمود:
«تدخل على الميّت في قبره الصّلاة و الصّوم و الحجّ و الصّدقة و الدّعاء و البرّ و يكتب اجره للّذي يفعله و للميّت»
«بعد از مرگ، ثوابهاى نماز و روزه و حج و صدقه و دعا و نيكهايى كه براى ميت انجام مىگيرد به او مىرسد و پاداشش هم براى كسى كه آنها را انجام داده، نوشته مىشود و هم براى آن مرده».
و نيز فرمود:
«من عمل من المسلمين عن ميّت عمل خير اضعف اللَّه اجره، و نفع اللَّه به الميّت»
«هر مسلمانى كه به نيابت از طرف ميتى، عمل خيرى انجام دهد، خداوند متعال پاداش او را دو برابر كرده به آن مرده نيز بهرهاى مىرساند».
علامت سوم براى رحمت واسعه حق، فرمان او به پيامبر- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- است كه فرمود:
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ [۴].
«پس بدان كه هيچ خدايى جز اللَّه نيست، براى گناه خود و گناه مردان و زنان با ايمان، آمرزش بخواه».
در اين آيه كريمه دقت كن و ببين كه چگونه ذات اقدس الهى، فرمان به استغفار را در كنار شهادت به توحيد كه اساس اسلام است و احكام الهى، حول آن محور دور مىزند قرار داد؟ آيا اين جز نهايت عنايت و توجه و كمال رحمت و تفضل اوست؟ به اين مقدار هم اكتفاء نكرد و در جاى ديگر فرمود:
«انا عند ظنّ عبدى بى».
«گمان بندهام هر چه باشد، من همان جا هستم».
و نيز كسى را كه به او سوء ظنّ داشته باشد و بر او غضب كند، ترسانيده است.
واضحتر از همه دليلها بر فراوانى لطف و محبتش نسبت به كسى كه به او حسن ظن دارد و اينكه اگر گمان بنده به او نيك باشد، هرگز خلافش را انجام نمىدهد، آيه شريفه قرآن است كه فرمان به توكل مىدهد و مىفرمايد:
وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ [۵].
«تنها بر خدا توكل كنيد اگر مؤمن هستيد».
اگر جز اين آيه، چيز ديگرى ما را بر توكل، تحريك نمىكرد كافى بود، چون توكل را شرط ايمان قرار داده است.
سپس اين كلام را با بشارت به جزاى نيك و تفضّل و ... براى كسانى كه گرد آن جمع شوند تأكيد كرد و فرمود:
وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ[۶].
«گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نيكو ياورى است، آنگاه از جنگ بازگشتند در حالى كه نعمت و فضل خدا را به همراه داشتند و هيچ آسيبى به آنان نرسيده بود، اينان به راه خشنودى و رضايت خدا رفتند».
علاوه بر آن بشارت داده كه متوكلين را دوست دارد.
إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ[۷].
«خدا توكّلكنندگان را دوست دارد».
از حضرت صادق- عليه السّلام- سؤال شد كه ميزان توكل چيست؟ فرمود:
«الّا يخاف مع اللَّه شيئا»
«وقتى با خدا بود، ديگر از غير او هراسى نداشته باشد».
بنا بر اين، مدار و مركز توكل، حسن ظن به خداست، چون تنها، كسى كه به خدا حسن ظن داشته باشد، از غير او ترسى ندارد.
پس از بررسى آيات قرآنى، نظرى به روايات وارده از معصومين- عليهم صلوات اللَّه اجمعين- نما كه در اين باره چه فرمودهاند؟
از امام كاظم- عليه السّلام- روايت شده است كه فرمود:
«و اللَّه ما اعطى مؤمن قطّ خير الدّنيا و الآخرة الّا بحسن ظنّه باللَّه عزّ و جلّ و رجائه له و حسن خلقه و الكفّ عن اغتياب المؤمنين، و اللَّه تعالى لا يعذّب عبدا بعد التّوبة و الاستغفار الّا بسوء ظنّه و تقصيره في رجائه اللَّه عزّ و جلّ و سوء خلقه و اغتيابه المؤمنين»
«به خدا قسم به هيچ مؤمنى، خير دنيا و آخرت داده نشد مگر به خاطر:
- حسن ظنّ به خداوند عزيز و جليل و اميدش به او. - اخلاق نيكويش. - و دست برداشتن از غيبت مؤمنين.و خدا بندهاى را بعد از توبه و استغفارش عذاب نكرد مگر به خاطر:
- سوء ظن و اميد نداشتن به خداوند عزيز و جليل. - بد اخلاقى. - و غيبت مؤمنين را نمودن».
«و ليس يحسن ظنّ عبد مؤمن باللَّه عزّ و جلّ الّا كان اللَّه عند ظنّه لانّ اللَّه كريم يستحى ان يخلف ظنّ عبده و رجاءه فاحسنوا الظّنّ باللَّه و ارغبوا اليه فانّ اللَّه تعالى يقول:»
«هرگز بنده مؤمنى به خداوند عزيز و جليل حسن ظن نشان نمىدهد مگر آنكه خداوند متعال با او بر اساس همان ظن و گمان نيكش رفتارى نمايد، چون خداوند، كريم است و شرم دارد از اينكه با گمان و اميد بندهاش مخالفت كند، بنا بر اين گمانتان را به خداوند نيك گردانيد و به سوى او ميل و رغبت نشان دهيد كه خودش مىفرمايد:».
الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ[۸].
« (منافقين و مشركين) بر خدا گمان بد دارند و (بدين سبب) بدى برگردشان حلقه زد و خداوند نيز بر آنان خشم گرفت».
در روايت آمده است كه:
«انّ اللَّه تعالى اذا حاسب الخلق يبقى رجل قد فضلت سيّئاته على حسناته فتأخذه الملائكة الى النّار و هو يلتفت فيأمر اللَّه تعالى بردّه فيقول له: لم تلتفت- و هو اعلم به-؟ فيقول: يا ربّ، ما كان هذا حسن ظنّى بك، فيقول اللَّه تعالى: ملائكتى و عزّتى و جلالى ما احسن ظنّه بى يوما و لكن انطلقوا به الى الجنّة لادّعائه حسن الظّنّ بى»
«خداوند متعال حساب خلق را كه رسيد، يك نفر باقى مىماند كه سيئاتش بر حسناتش فزونى دارد، ملائكه او را مىگيرند تا به سوى آتش ببرند در حالى كه او پشت سر خود را نگاه مىكند، در اين هنگام خداوند متعال فرمان مىدهد او را برگردانند آنگاه به او مىگويد: چرا پشت سر خود را نگاه كردى؟- البته ذات اقدس الهى خود علت آن را مىداند- آن فرد مىگويد: خدايا! گمان نيكوى من به تو اين نبود (كه مرا به آتش بسوزانى)، در اينجا خداوند سبحان مىفرمايد:
ملائكه من، به عزت و جلالم سوگند! اين بنده حتى يك روز هم به من حسن ظن نداشت، اما او را به بهشت ببريد، چون ادعا كرد كه به من حسن ظنّ دارد».
«عطاء بن يسار» مىگويد: امير المؤمنين- عليه افضل صلوات المصلّين- فرمود:
«يوقف العبد يوم القيامة بين يدى اللَّه سبحانه و تعالى فيقول: قيسوا بين نعمتى عليه و بين عمله، فيستغرق النّعم العمل، فيقول اللَّه: و قد وهبت له نعمتى له فقيسوا بين الخير و الشّرّ، فان استوى العملان اذهب اللَّه تعالى الشّر بالخير و ادخله الجنّة، و ان كان له فضل اعطاه اللَّه بفضله، و ان كان عليه فضل و هو من اهل التّقوى لم يشرك باللَّه تعالى و اتّقى الشّرك فهو من اهل المغفرة يغفر له ربّه برحمته و يدخله الجنّة ان شاء بعفوه».
«روز قيامت بندهاى را در برابر خداوند سبحان نگه مىدارند، آنگاه (به ملائكه) فرمان مىدهد: نعمتهاى مرا با عمل او بسنجيد، كه نعمت بر عمل مىچربد و آن را در بر مىگيرد. در اينجا ذات اقدس الهى مىفرمايد: تمام نعمتهايم را به او بخشيدم، كارهاى خير و شرّش را با هم بسنجيد، در اين هنگام اگر اين دو مساوى بودند، خداوند متعال كارهاى شرّ را به واسطه كارهاى خير مىبرد و او را داخل در بهشت مىنمايد و اگر كارهاى خيرش برتر بود، خداوند متعال او را مىبخشد و اگر كارهاى شرّش برتر بود، ولى با اين حال، او در دنيا انسانى با تقوا بوده و چيزى را شريك خداوند متعال قرار نمىداده، و از آن پرهيز داشته است، پروردگار منّان به واسطه رحمتش او را بخشيده و از اهل مغفرتش قرار مىدهد. و اگر بخواهد، به واسطه عفوش او را داخل بهشت مىنمايد».
در روايت آمده است كه:
«انّ اللَّه سبحانه و تعالى يجمع الخلق يوم القيامة و لبعضهم على بعض حقوق و له تعالى قبله تبعات فيقول: عبادى ما كان لى قبلكم فقد وهبته لكم فهبوا بعضكم تبعات بعض و ادخلوا الجنّة جميعا برحمتى»
«خداوند سبحان، روز قيامت تمام خلق را جمع مىكند در حالى كه هم آنان بر يك ديگر حقوقى دارند و هم خداوند متعال بر آنان، در اين هنگام مىفرمايد: بندگانم! من حق خود را بخشيدم، شما نيز حقوق يك ديگر را به هم ببخشيد و همگى به واسطه رحمت من، وارد بهشت شويد».
از پيامبر اكرم- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نقل است كه فرمود:
«ينادى مناد يوم القيامة تحت العرش: يا امّة محمّد ما كان لى قبلكم فقد وهبته لكم و قد بقيت التّبعات بينكم فتواهبوا و ادخلوا الجنّة برحمتى».
«روز قيامت از عرش الهى ندا مىرسد كه: اى امت محمّد- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- هر حقى از من بر گردنتان بود آن را به شما بخشيدم، باقى مىماند حقوق خودتان، پس همديگر را ببخشيد و به واسطه رحمت من وارد بهشت شويد».
«محمد بن خالد برقى» به واسطهاى از امام صادق- عليه السّلام- روايت كرده است كه فرمود:
«مرد عابدى در ميان بنى اسرائيل بود، خداوند متعال بر حضرت داود- عليه السّلام- وحى فرستاد كه او رياكار است، پس از گذشت مدتى، آن مرد از دنيا رفت. حضرت داود- عليه السّلام- بر جنازهاش حاضر نشد، اما چهل نفر از بنى اسرائيل بر جسدش ايستاده و گفتند:
خدايا! ما از او جز خير چيز ديگرى نمىدانيم، اما تو از ما داناترى و بهتر مىدانى، او را بيامرز.
بعد از غسل دادن چهل نفر ديگر ايستادند و گفتند:
خدايا! ما از او جز خير چيز ديگر نمىدانيم اما تو از ما داناترى و بهتر مىدانى، او را بيامرز.
و پس از آنكه در قبر گذاشته شد نيز، چهل نفر ديگر آمدند و گفتند:
خدايا! ما از او جز خير چيز ديگر نمىدانيم، اما تو از ما داناترى و بهتر مىدانى، او را بيامرز.
در اينجا خداوند متعال بر داود- عليه السّلام- وحى فرستاد كه چرا بر او نماز نگزاردى! داود- عليه السّلام- جواب داد: به خاطر اينكه خودت به من گفتى كه او رياكار است.
وحى آمد كه: چون عدهاى به نيكوكارى او شهادت دادند، من شهادتشان را تجويز كردم و آنچه را كه من مىدانم و آنان نمىدانند، برايش آمرزيدم».
سزاوار است كه اميدوارى همراه با خوف باشد كه امير المؤمنين- عليه السّلام- فرمود:
«ان استطعتم ان يحسن ظنّكم باللَّه و يشتدّ خوفكم منه فاجمعوا بينهما فانّما يكون حسن ظنّ العبد بربّه على قدر خوفه منه، و انّ احسن النّاس باللَّه ظنّا لاشدّهم خوفا منه»
«سعى كنيد هم به خداوند حسن ظن و هم از او هراس داشته باشيد، چون حسن ظن هر كس به خدا به اندازه ترس او از خداست. بنا بر اين، كسانى گمانشان به او نيكتر است كه از او هراس بيشترى دارند».
«حسن بن ابى ساره» گويد: شنيدم حضرت صادق- عليه السّلام- مىفرمود:
«لا يكون العبد مؤمنا حتّى يكون راجيا خائفا، و لا يكون راجيا خائفا حتّى يكون عاملا لما يخاف و يرجو»
«بنده به درجه ايمان نمىرسد مگر آنكه هم اميدوار باشد و هم خائف و اميدوار و خائف نمىگردد مگر آنكه بر طبق ترس و رجائش عمل كند».
«على بن محمد» روايت كرده است كه يكى از اصحاب گويد: به حضرت صادق- عليه السّلام- گفتم: عدهاى از دوستان شما مرتكب گناه مىشوند و مىگويند (به رحمت حق) اميدواريم، حضرت فرمود:
«كذبوا اؤلئك ليسوا لنا بموالى اؤلئك قوم رجّحت بهم الامانىّ، و من رجا شيئا عمل له، و من خاف شيئا هرب منه»
«دروغ مىگويند، هرگز دوستان ما نيستند، اينان افرادى هستند كه آرزوهايشان بر آنان چيره شده، كسى كه به چيزى اميد دارد، كارى مىكند كه به آن برسد و كسى كه از چيزى مىترسد، از آن فرار مىنمايد».
اوّل
در روايت آمده است كه:
صداى حزن و ناله حضرت ابراهيم- عليه السّلام- تا حدود يك ميل[۹] به گوش مىرسد. تا جايى كه خداوند متعال او را اين گونه مدح كرد:
إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ [۱۰].
«همانا ابراهيم سه صفت داشت: بردبار بود، نالههاى بسيار داشت و اهل توبه و انابه بود».
و هنگام نماز، از او صدايى چون صداى ديگ جوشان شنيده مىشد.
دوّم
از سينه مبارك رسول خاتم- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نيز چنين صدايى شنيده مىشد.
سوّم
امير مؤمنان- عليه السّلام- هر گاه وضو ساختن را آغاز مىكرد، رنگ چهرهاش از ترس خداوند متعال تغيير مىكرد.
چهارم
حضرت فاطمه- سلام اللَّه عليها- در نماز از ترس خداوند متعال به هيجان مىآمد.
پنجم
امام حسن مجتبى- عليه السّلام- وقتى از وضويش فارغ مىشد، رنگش بر مىگشت و چون سببش را از حضرت مىپرسيدند، مىفرمود:
«حقّ على من اراد ان يدخل على ذى العرش ان يتغيّر لونه».
«كسى كه مىخواهد بر صاحب عرش وارد شود، سزاوار است كه رنگش تغيير كند».
ششم
مانند همين، از امام زين العابدين- عليه السّلام- نيز روايت شده است.
هفتم
مفضل بن عمر از امام صادق- عليه السّلام- روايت كرده است كه فرمود:
حدّثنى ابى عن ابيه عليه السّلام انّ الحسن بن علىّ عليهما السّلام كان اعبد النّاس في زمانه و ازهدهم و افضلهم، و كان اذا حجّ حجّ ماشيا و ربّما مشى حافيا، و كان اذا ذكر الموت بكى، و اذا ذكر البعث و النّشور بكى، و اذا ذكر المرور على الصّراط بكى، و اذا ذكر العرض على اللَّه شهق شهقة يغشى عليه منها، و كان اذا قام في صلاته ترتعد فرائصه بين يدى ربّه عزّ و جلّ و كان اذا ذكر الجنّة و النّار اضطرب اضطراب السّليم، و سأل اللَّه الجنّة، و تعوّذ باللَّه من النّار»
«پدرم از پدرش روايت كرده است كه فرمود: امام حسن بن على- عليهما السّلام- عابدترين و زاهدترين و فاضلترين مردم در روزگار خود بود، اگر به حج مىرفت با پاى پياده و چه بسا با پاى برهنه مىرفت.
هر گاه به ياد مرگ مىافتاد، گريه مىكرد، وقتى برانگيخته شدن در قيامت را به ياد مىآورد، گريه مىكرد، به ياد گذشتن بر صراط كه مىافتاد، گريه مىكرد و آنگاه كه به ياد عرضه اعمال در برابر ذات اقدس الهى مىافتاد، نعرهاى مىزد و خاموش مىشد. وقتى در برابر پروردگار عزيز و جليلش به نماز مىايستاد، گوشتهاى دو پهلويش مىلرزيد. و هر وقت بهشت و جهنم را ياد مىكرد مانند انسان مارگزيده، به اضطراب مىآمد، از خدا آرزوى بهشت مىكرد و از جهنم به او پناه مىبرد».
هشتم
عايشه گويد:
رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- با ما سخن مىگفت و ما با او حرف مىزديم، اما همين كه وقت نماز فرا مىرسيد، گويا نه او ما را مىشناسد و نه ما او را.
وقتى مقرّبين در درگاه الهى و انبيا و مرسلين اين گونه هراس در دل داشته باشند، امثال ما كه غرق در گناهيم و عيوب، ما را فرا گرفته چه بايد بكنيم؟
در تفسير آيه شريفه:
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ [۱۱].
«پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانيد كه او متجاوزان را دوست ندارد».
مفسرين گفتهاند: «تضرعا و خفية» يعنى با حالت خشوع و فروتنى از خدا چيز بخواهيد و معتدين، كسانىاند كه در دعا از حدود خود تجاوز مىكنند، مثلا از خداوند منازل و درجات انبيا- عليهم السّلام- را مىطلبند.
امير المؤمنين- عليه السّلام- فرمود:
«يا صاحب الدّعاء، لا تسأل ما لا يكون و لا يحلّ».
«اى كه اهل دعايى چيزى را كه امكان ندارد يا حلال نيست، نخواه».
و نيز فرمود:
«من سأل فوق قدره استحقّ الحرمان».
«كسى كه بيش از قدر و اندازه خود، طلب كند، مستحق محروم شدن است».
از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم- نقل است كه فرمود:
«من اكل الحلال اربعين يوما نوّر اللَّه قلبه»
«كسى كه چهل روز حلال بخورد، خداوند متعال قلبش را نورانى مىگرداند».
«انّ للَّه ملكا ينادى على بيت المقدس كلّ ليلة: من اكل حراما لم يقبل اللَّه منه صرفا و لا عدلا»
«خداوند متعال فرشتهاى دارد كه هر شب بر بيت المقدس اين گونه ندا مىدهد: كسى كه حرامى بخورد، نه عمل مستحبى از او قبول مىشود و نه عمل واجبى».
«لو صلّيتم حتّى تكونوا كالاوتار، و صمتم حتّى تكونوا كالحنايا، لم يقبل اللَّه منكم الّا بورع حاجز»
«اگر آنقدر نماز بگذاريد تا مانند زه كمان گرديد و آنقدر روزه بگيريد تا چون كمان شويد، خداوند قبول نمىكند مگر آنكه از محرّمات دورى كنيد».
«العبادة مع اكل الحرام كالبناء على الرّمل و قيل: على الماء»
«عبادت همراه با حرامخوارى مانند ساختن ساختمان بر روى ريگ است. و در روايتى آمده: مانند ساختن ساختمان بر آب است».
«يكفى من الدّعاء مع البرّ ما يكفى الطّعام من الملح».
«آن مقدار نمك كه در غذا كافى است، همان مقدار دعا در كنار عمل كفايت مىكند»[۱۲].
بايد دانست: بعضى از اين شروطى كه ذكر شد، همچنان كه جزء مقدمات دعاست، تداوم آن تا بعد از دعا نيز لازم است.
آداب همراه دعا در بیان ابن فهد حلی
آداب بعد از دعا در بیان ابن فهد حلی
۱. سوره مجادله، آيه ۱۲.
۲. سوره بقره، آيه ۱۸۶.
۳. سوره اعراف، آيه ۵۶.
۴. سوره محمد (ص)، آيه ۱۹.
۵. سوره مائده، آيه ۲۳.
۶. سوره آل عمران، آيات ۱۷۳- ۱۷۴.
۷. سوره آل عمران، آيه ۱۵۹.
۸. سوره فتح، آيه ۶.
۹. هر «ميل» برابر است با يك سوم فرسخ.
۱۰. سوره هود، آيه ۷۵.
۱۱. سوره اعراف، آيه ۵۵.
۱۲. يعنى اصل و اساس، «عمل» است، مانند «غذا» كه اصل و اساس است، پس همچنان كه غذا، شكم را سير مىكند نه نمك، همان گونه «عمل» است كه موجب نجات انسان است، نه صرف دعا كردن، بنا بر اين، همت اصلى بايد بر «عمل» باشد و «دعا» چون نمكى براى آن است.