منبع :المراقبات ترجمه ابراهيم محدث بندرريگى صفحه ۱۴۴ تا ۱۵۰
اگر شمشير امير المؤمنين نبود، كفار، مسلمين را از بين برده، و ستونى براى اسلام باقى نمىماند. كارهاى او در روز بدر و حنين را به ياد آورده و درباره فرمايش رسول راستگو و امين بينديش آنجا كه فرمودند:
«تمامى اسلام به جنگ تمامى كفر رفته است».
دوست، فضايل او را بخاطر تقيه و دشمن بخاطر بخل پنهان داشت ولى با اين وجود فضايل او در شرق و غرب عالم پخش شد. اوست «نبأ عظيم»، «صراط مستقيم»، «قرآن كريم»، «امام مسلمين»، «امير مؤمنين»، «جانشين رسول پروردگار جهانيان»، «پيشواى رو سفيدان»، «نور آشكار خدا»، «در درخواست از خداى جهانيان»، «سيماى خدا در ميان تمام اوليايش»، «نشانه بزرگ»، «درياى بزرگ»، «بت شكن»، «شكافنده سرهاى دشمنان»، «نور كامل خدا»، «نابود كننده كفار»، «درهم كوبنده بدكاران»، «معدن اسرار»، «نور انوار» و «مولود كعبه» و اوست «اصل قديم» و «فرع كريم» و «امام بردبار» و اوست «رشته محكم خدا» و «سرپرست دين» اوست «صاحب نشانههاى روشن و معجزههاى آشكار و درخشان» و «نجات دهنده از نابودى» كسى كه خداوند در آيه صريح خود از او ياد نموده است:«و إنّه في أمِّ الكِتابِ لَدينا لَعَلِيُّ حَكيمٌ »[۱] اوست «برادر تنى رسول»، «همسر بتول»، «شمشير كشيده خدا»، «چشم ناظر خدا»، «دست باز خدا» و «گوش شنواى او» اوست «نگهدارى شده از گناهان»، «پاك شده از بدى و از عيب و تهمت»، «برادر و جانشين رسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، «كسى كه شب در بستر او بسر برد (و جان خود را براى او بخطر انداخت)»، «كسى كه با جان خود او را يارى مىكرد» و «كسى كه اندوه را در چهره او از بين مىبرد».
كسى كه خداوند او را شمشير نبوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و نشانهاى براى رسالتش و شاهدى بر امتش و بردارنده پرچم لشكرش و حافظ جانش و دستى پرتوان براى او و تاجى براى سر او و درى براى سرّ او و كليدى براى پيروزى او قرار داد. و اوست «اسم اعظم خدا»، «قرآن اكرم»، «خانه كعبه»، «صفا» و «زمزم»، «صاحب عصا و نشانه»، «مظهر عجايب و غرايب»، «ستاره درخشان»، «پراكنده كننده لشكر» و «مركز دايره مطالب علمى» اوست «پدر امامان»، «احياگر دين»، «از بين برنده غصهها»، «سرور امت»، «همت بلند»، «مالك برگزيدن»، و «پنجمين نفر اصحاب كساء»، «حمل كننده بيرق»، «نقطه باء (بسم اللّه...)» و «رفيق پيامبران» اوست «معلم جبرئيل»، «امير ميكائيل» و «حاكم عزرائيل» اوست «تقسيم كننده طوبى و سقر» و «پدر شبير و شبر» اوست «سرور بشر - و كسى كه نپذيرد كافر است». اوست «پناهگاه پناه جويان»، «فريادرس بيچارگان و حاجتمندان»، «حاكم روز قيامت»، «محبوب پروردگار»، «حجت خدا بر اولين و آخرين»، «زندگى جهانيان و نور آنان». اوست «سرّ اسرار»، «نور انوار»، «امام پاكان و امير مؤمنان»، «ولىّ جبار»، «نعمت خدا بر نيكوكاران و انتقام او از بدكاران»، «مانند پهلوى خدا و صورت نورانى و نفس وفادار او» و «امام ابو الحسن على عليه السّلام».
بنابراين دوستان او بايد روز ميلاد او را از شريفترين روزها دانسته و آن را عيد بزرگ قرار دهند و بگونهاى شكرگزارى نمايند كه هيچكس از امت پيامبران گذشته و دورههاى سابق چنين شكرگزارى ننموده باشد. زيرا آنان هيچگاه چنين نعمتى را نداشتهاند. و شيعيان نيز بايد با شكرى به استقبال اين روز بروند كه بالاتر از آن شكرى نباشد زيرا نعمتى در اين روز آمده كه تمام نعمتها در مقايسه با آن كوچك است. اگر انسان عقل را از حكم كردن و حاكميت بيندازد، ديگر براى او هيچ چيزى حكمى ندارد و تكليفى براى او نخواهد بود. و انسان مانند چهارپايان خواهد بود كه مىخورد، لذت مىبرد و مواد زايد بدن را دفع مىكند تا مرگ او فرا برسد. اما اگر عقل را حاكم حركات و سكنات خود قرار دهد، عقل او در مورد هر چيز و هر مطلبى حكمى واقعى يا فرضى دارد. و هميشه همينطور است. و ذرهاى نيز از حكم كردن نمىماند. هر چيزى را كه بفهمد در مورد آن حكمى دارد و هر چه را كه نفهمد نيز از اين جهت كه آن را نمىفهمد در مورد آن حكمى دارد. بنابراين اگر عاقل بفهمد كه سرورى از اولياء خدا باعث شده كه او از عذاب و مجازات بزرگى نجات پيدا كند، عقل حكم مىكند كه باندازه اين فايده از او تشكر كند. در حالى كه در دنياى قبل از بعثت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نورهاى هدايت در درياى گمراهى محو شده، آفتاب دين در تاريكيهاى گمراهى، گرفته شده و ماههاى نورانى دين پشت ابرهاى گمراهى قرار گرفته بود و بازار علم كساد و عقلها فاسد شده بود تا جايى كه بازارى برپا كرده و بزرگان به داشتن صفات و حالات چهارپايان افتخار كرده و دروغ و ادعاهاى بىاساس و پوچ را از كارهاى بزرگ و عالى مىدانستند. كارشان به جايى رسيده بود كه چوبهايى تراشيده و سنگهايى ساخته، آنها را عبادت كرده و آن را به منزله پروردگار عالم و خالق مخلوقين قرار داده بودند. و براى عبادت به آن سجده مىكردند و از روى نادانى پرستشگاههائى را براى آن بوجود آورده بودند و با اين كارها سزاوار نابودى دائمى و شكنجه جاويد شده و با كفر خود به آتش جهنم و عذابى دردناك نزديك شده بودند و با انحراف و پيروى از هواى نفس، باعث خشم خداى رحمان شده و با ستم و كوريشان آتش جهنم را برافروخته بودند، و چه آتشهايى كه براى قبرهايشان روشن ننموده و چه نورهايى را كه براى خود به تاريكى تبديل نكرده و چه ستمهايى را كه بخاطر نادانى جزو عادات و رسوم قرار ندادند. و چه آسيبهايى را كه بخاطر حماقت خود متحمل نشدند.
با ستم خود شهرها را خراب و بندگان را هلاك نمودند. از شهوات پيروى كرده و نماز را از بين برده، از طاعت خدا خارج شده و دختران را زنده بگور، پيوندها را بريده و با مالك زندگى و مرگ دشمنى و با پيامبران مخالفت كرده و سزاوار بدترين هلاكتها شده بودند. و در چنين شرايطى خداوند متعال رسولش را فرستاد تا پرچمى براى هدايت بوده و كتاب را بر او فرستاد و او نادانىها را با آن از بين برده و هدايتها را انتشار داد و كمالات را با آن كامل و نماز را با آن زنده و گمراهيها را با آن از بين برده و عقلها را با آن جمع و علوم را با آن كامل و نور را با آن تمام كرد، تا جايى كه مردم را به راه راست هدايت كرده و آنان را در مسير هدايت قرار داد. رسولى كه نور و كتابى آشكار از جانب خدا آورد، كتابى كه «خداوند با آن كسانى را كه در پى بدست آوردن رضايت او باشند، به راههاى سلام هدايت نموده، با اذن خود آنان را از تاريكيها به نور برده و به راه راست هدايت مىكند.» شريعت كاملى را ايجاد و حكمت نافذى آورد تا جايى كه براى تمام حركات و سكنات انسان احكام خاصى را كه انواع حكمتها و مصالح در آن لحاظ شده بود، بيان كرد. و براى امت خود تمام چيزهايى را كه آنها را به خدا و بهشت نزديك و از جهنم دور مىكند، حتى «ديه خراش» را بيان كرد. و از هيچ چيزى و هيچ حالى خواه كلى باشد يا جزئى پست يا مهم، بزرگ يا كوچك نگذشته، مگر اين كه براى آن احكامى مطابق با حكم خداوند حكيم با اقتضاى حكمت نافذش - كه عقل و انديشه حكيمان به كنه آن نمىرسد - قرار داده است. و بدين ترتيب شريعت كامل و تمام و جامعى شامل حكم ظاهر و باطن و تدبير دين و دنيا آورده است تا جايى كه براى پستترين حالات انسان كه تخلّى است نيز احكام و مصالح و پندها و ذكرها و دعاهايى بيان كرده كه عاقل در حيرت فرو رفته و عقلها در شگفتى مىافتند مثلا در هنگام ورود به مستراح حكم كرده است كه اول پاى چپ را گذاشته - زيرا در جايى وارد شده كه مناسب با پاى چپ است - و هنگام خروج پاى راست را مقدم كند - زيرا خروج از جاى پست با پاى راست مناسب است.
و خلاصه در زمان او و جانشينانش علومى پخش شد كه شرق و غرب را پر مىكند. علومى از قبيل فقه، اخلاق و معارف و حكمت را در ميان امت خود در مدت كمى كامل نمود بطورى كه حكمت كسانى كه قبل از او و در زمان طولانى بودند به آن مقدار نمىرسد. و شريعت و حكمت و نورى آورد كه جهانيان را در مدت كوتاه عملهايشان به بالاترين درجات كمال و زيباترين جلوههاى دوستى با خداوند متعال مىرساند.
و اگر انسان نعمت بعثت را بهمين مقدار كه بيان كردم، بفهمد - گرچه آنچه را كه گفتيم قطرهاى از درياى حقايق بعثت نيز نيست - و بداند كه امير المؤمنين عليه السّلام براى رسولخدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برادر و وزيرى بود مانند نسبت هارون به موسى - مگر اين كه بعد از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيامبرى نيست - و در شهر علم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بود و اسلام با شمشير او برپا و هدايت با تعاليم او ميسر بود و خداوند در كتابش او را به منزله نفس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم معرفى نموده و ولايت او را پايهاى براى اسلام و شرطى براى ايمان قرار داده بود، گوشهاى از بزرگى اين روز را فهميده و رايحهاى از بلندى مقام آن را استشمام مىنمايد. بنابراين باندازه شناخت نعمت شكر آن واجب مىشود. از كارهايى كه موجب شكر است بزرگداشت اين روز با قلب و روح است. و كسى كه مكانى را داراى مقام بلند يا زمانى را شريف بداند بايد با او به اندازه شرفش معامله كند و اولين كارى كه مىكند اين است كه آن را ضايع نكرده و مهمل نگذارد. بلكه با تمام شرافتى كه براى آن معتقد است با آن روبرو شود. و شرافتى بالاتر از شرف عبادت خدا همراه با اخلاص نيست، كه اين عبادت شامل روزه نماز، انفاق در راه خدا بزرگداشت حرمات و گراميداشت شعائر الهى و زينت كردن با ذكر و فكر در باطن، و شادى و سرور در صورت، و لباس تميز در پوشش، و زيارت آن حضرت عليه السّلام و عرض تبريك به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و به امامان بطور عمومى و به صاحب الزمان - ارواحنا و ارواح العالمين فداه - بطور مخصوص و ذكر گوشهاى از فضايل آن حضرت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مىباشد.
و اين روز را با آنچه درباره بپايان بردن روزهاى شريف گفتيم يعنى تسليم اعمال به حاميان و نگهبانان روز براى اصلاح آن، به پايان برساند.
۱. سوره زخرف.آیه ۴.