آیة الحق آقا سید قریش حسینی قزوینی از عرفای بزرگ و مجهول القدر قرن سیزدهم و از اقطاب سلسلۀ کبرویۀ ذهبیه میباشند. ایشان استاد امامقلی نخجوانی بوده و لذا در سلسلۀ اساتید آیةالحق سید علی آقای قاضی به شمار میروند.
مرحوم آیة الحق و العرفان آقا سید قریش قزوینی از معروفین زمان فتحعلی شاه در قزوین و از عرفاء بزرگواری هستند که شأنشان مجهول بوده و کمتر درباره ایشان درمنابع سخن گفته شده است. در اینجا جهت احیاء یاد این ولی الهی و به وجود آمدن زمینه تحقیق درباره ایشان چند یادداشت کوتاه درباره ایشان قرار داده میشود.
مرحوم آقا بزرگ تهرانی دربارۀ ایشان میفرمایند:
السید قریش بن محمد الحسینی، القزوینی، المتوفّى بالحائر الشریف فی عصر السلطان محمدشاه القاجار، والمعاصر للحاج المولى محمدتقی الشهید البرغانی وأخیه الحاج المولى صالح، و قد أشخصهم جمیعاً السلطان فتح علی شاه إلى طهران، مریداً توهینهم، فقلب السید بنفسه الشریف قلب السلطان حتّى بدّل فی المجلس الإهانة إلیهم بالإكرام والإعزاز والإحسان
سید قریش بن محمد حسینی قزوینی در کربلا و در زمان سلطان محمد شاه قاجار وفات نموده است. معاصر حاج ملّا محمدتقی برغانی (معروف به شهید ثالث) و برادرش ملّا صالح برغانی بوده است. فتحعلی شاه قاجار این سه تن را به قصد شکستن حرمتشان به طهران فراخواند. اما سید قریش با نفس شریفش در قلب سلطان تصرف کرد بهگونهای که آن مجلس که برای اهانت به آن بزرگواران برپا شده بود تبدیل به مجلس اکرام و احترام ایشان گشت.
وله كرامات ومقامات تفوق كرامات الحاج السید تقی القزوینی الشهیر. وله تصانیف، منها: المقتل الجلیل الموسوم ب «مجمع المصائب» الموجود فی الرضویة، كتابته سنة (۱۲۴۱ ق)، وقفه الحاج المیرزا موسى خان سنة (۱۲۶۱ ق)، وكأنّه اشتراه بعد وفاة المؤلف و وقفه، و كتاب فی الأخبار والحدیث، حدّثنی بهما بعض المطّلعین على أحواله.
سید قریش دارای کرامات و مقاماتی است بیش از عالم مشهور آن دوران، حاج سید تقی قزوینی. ایشان کتابهایی هم دارد از جمله مقتل ارزشمندی به نام «مجمع المصائب» این کتاب سال ۱۲۴۱ ق نوشته شده و هماکنون در کتابخانۀ آستان قدس رضوی موجود است. حاج میرزا موسخان سال ۱۲۶۱ آن را وقف آن کتابخانه نموده است. گویا بعد از وفات سید آن را خریده و وقف نموده است. همچنین سید قریش کتابی در اخبار و احادیث دارد. برخی از کسانی که از احوال ایشان آگاه بودهاند مرا از از این دو کتاب خبر دادهاند.
ومرّ ذكر ولده الجلیل السید حسین. وله أیضاً كتاب «الفضل» فارسی فی معجزات أمیر المؤمنین علیه السلام، ذكره سیدنا الحسن صدر الدین بملاحظة ما كتب فی أوّله فی الطبع، لكن ذكر بعض المطّلعین أنّ اسمه «حیاة الأبرار فی معجزات الكرار» طبع سنة (۱۲۷۹ ق) وذلك بعد وفاته،
ذکر فرزند بزرگوارش سید حسین هم گذشت و ایشان هم کتاب داردبه زبان فارسی دربارۀ معجزات امیرالمؤمنین. استاد ما سید حسن صدر آملی نام آن را به اعتبار کلمات آغازین آن [۱] «کتاب فضل» ذکر کرده ولی برخی از آگاهان نام آن را «حیاة الأبرار فی معجزات الكرار» ذکر کردهاند. این کتاب پس وفات سید حسین و در سال ۱۲۷۹ به چاپ رسیده است.
وذكر فی أوائله ما ظهر له فی عالم الخلسة بعد الأربعین یوماً التی اشتغل فیها بالریاضة الشرعیة فی شهر الصیام. وبالجملة هو من أهل السیر والسلوك. ومن خواصه ممقلی [امامقلی] النخجوانی، كما ذكره والد المیرزا علی آغا القاضی التبریزی المتوفّى (۱۲۶۶ ق)
وطبع فی آخره ترجمة قصة یوذاسف وبلوهر بعین الألفاظ التی فی عین الحیاة، و قد أخرج منه هذه القطعة وطبع هنا مستقلًا
در اوائل این کتاب مکاشفهای نقل شده است که برای سید حسین در ماه رمضان در حالت خلسه رخ داده است در حالی که چهل روز را به ریاضت سپری کرده بود. به هرحال ایشان از اهل سیر و سلوک بودهاند و از شاگردان خاص ایشان امامقلی نخجوانی است همانگونه که پدر آقا سید علی آقای قاضی نقل کردهاند.
در پایان کتاب حیاة الأبرار ترجمه فارسی «داستان یوذاسف وبلوهر» آمده است.[۲] البته این بخش نوشته سید حسین نیست و در واقع بخشی از کتاب عین الحیاة مجلسی است که ناشر آن را همراه با کتاب حیاة الأبرار به چاپ رسانده است.[۳]
منابعی که از جهات عرفانی مرحوم آیة الحق آقا سید قریش قزوینی سخن گفتهاند متفقند که این عالم عارف بزرگوار از شاگردان مرحوم ملا محراب گیلانی و به نقلی از جانشینان ایشان در مسائل عرفانی بوده است و مرحوم ملا محراب شاگرد آقا محمد بیدآبادی و ایشان شاگرد مرحوم سید قطب الدین محمد نیریزی عارف بزرگ ذهبی قدس الله اسرارهم جمیعاً میباشد. لذا باید ایشان را از طریقت عرفانی مرحوم نیریزی به حساب آورد البته با توجه به اینکه مرحوم بیدآبادی و بالتبع شاگردان ایشان مذاقی خاص و مکتبی ممتاز در تربیت نسبت به برخی دیگر از شاگردان مرحوم نیریزی داشتهاند و لذا تفاوتهائی در مسلک تربیتی ایشان با برخی دیگر از ذهبیه وجود داشته است.
سید محمدعلی گلریز برجستهترین محقق تاریخ قزوین در کتاب «مینودر یا باب الجنة قزوین» در ص ۳۱۲ در ذیل بحث از کتاب حیاة الابرار فی فضائل الکرار گوید:
«سید جلیل جمال السالکین حاج سید قریش بن سید محمد حسینی قزوینی از عرفای عالیمقدار و پارسایان پرهیزگار به تقوی و وارستگی متصف و کرامات و به تاثیر نفس مشهور بود.
جنابش از اقطاب سلسله جلیله ذهبیه به شمار آمده و پس از مولی محراب گیلانی راهنمائی سلسله کسرویه [کبرویه_ظ] ذهبیه را بر عهده داشت.» (و نیز رک: ص۵۰۸)
جناب صدوقی سها نیز گویند:
«تتمیم: من بنده سها گویم که جناب سید محمد قریش قزوینی نیز تربیت از جناب آخوند ملا محراب گیلانی اصفهانی یافته بود است از اصحاب به نام آقا محمد بید آبادی گیلانی اصفهانی و آن بزرگ (جناب آقا محمد) نیز از اصحاب سید قطب الدین محمد نیریزی میبوده است قدس الله اسرارهم »[۴]
لازم به ذکر است که سلسلۀ ذهبیه از شاخههای سلسلۀ کبرویه است و لذا صحیح این است که گفته شود سلسلۀ کبرویۀ ذهبیه اما نویسندۀ مینودر گاه کبرویه ذهبیه میگوید و گاه ذهبیه کبرویه، و جالبتر اینکه گاه کلمه کبرویه در کتاب به صورت کسرویه چاپ شده است که علی القاعده غلط طبعی است. اشتباه نویسنده و اشتباه چاپخانه دست به دست هم دادهاند که برخی از محققین گمان کنند مرحوم سید قریش از پیروان شاخۀ کسرویۀ سلسلۀ ذهبیه بودهاند!! در حالی که در منابع چنین شاخهای از سلسلۀ ذهبیه گزارش نشده است.
از آثار ایشان، کتابهای ذیل احصاء شد:
استاد حجةالاسلاموالمسلمین وکیلی در یادداشتی با عنوان طریقت عرفانی آیة الحق آقا سید قریش حسینی قزوینی درباره شاگردان ایشان مینویسند:
از شاگردان ایشان نگارنده فقط این چند نفر را میشناسد:
از شاگردان مرحوم امام قلی نخجوانی فقط آقا سید حسین قزوینی و مرحوم آیة الله سید حسین قاضی طباطبائی والد معظم حضرت آیة الحق و العرفان آقا سید علی قاضی طباطبائی قدس الله سره را میشناسیم و نگارنده از غیر از این بزرگان اثری در تاریخ از این طریقه نیافتم.
مرحوم آقا بزرگ طهرانی در الذریعه ج ۱۶، ص ۲۶۵ وفات ایشان را در سال ۱۲۷۹ و در شهر کربلا دانستهاند. [۶]. اما ظاهرا ایشان در قزوین وفات نمودهاند و بعد پیکر مطهرشان توسط حاکم قزوین با احترام تمام به کربلا منتقل و در مقبرۀ رکن الدوله پسر فتحعلی شاه به خاک سپرده شد.[۷]
۱. در آغاز نسخۀ چاپی این کتاب این بیت درج شده است:
۲. داستانی است هندی که به جهت اشتمال بر مطالب عالی حکمی و عرفانی مرحوم شیخ صدوق آن را در تتمه کتاب کمال الدین آوردهاند
۳. طبقات اعلام الشیعة ج۱۲ ؛ ص۲۵۲و ۲۵۳
۴. تاریخ حکما و عرفا، ص۲۲۵
۵. برای نمونه رک: مینودر یا باب الجنة قزوین، ص ۳۱۲
۶. همچنین رک: معجم مورخي الشيعة، ج ۲، ص۴۷
۷. مینودر یا باب الجنة قزوین، ص ۳۱۳