منبع: کتاب سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی) صفحه ۲۸۳ تا ۲۸۷
منظور، اَدب نگاهداشتن نسبت به همۀ اموری است که حفظ ادب در آنها برای سالک ضروری است، مانند:
خداوند متعال، پیامبران الهی، اوصیای پیامبران، کتابهای آسمانی و بهویژه قرآن، سخنان انبیا و اوصیا و کتابهایی که سخنانشان را در خود جای داده است، همچون نهجالفصاحه، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و ... اساتید و به خصوص اساتید سلوک، پدر و مادر و ... .
شخصی در محضر امام رضا علیه السلام سخنی بر زبان راند که بوی تجسم و تشبیه [خدا را به مخلوق شبیه دانستن] میداد، بلافاصله حضرت به سجده افتادند و جبین بر خاک ساییدند و در پیشگاه الهی تذلل نمودند.
این یعنی«ادب مع الله» [۱].
این رفتار از ائمه علیهم السلام در موردی كه سخن غلوآمیز در محضرشان گفته شده، نیز روایت شده است [۲].
خداوند به علی و فاطمه علیهما السلام پسری عنایت کرد، بر او نامی ننهادند تا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر او نام نهد.
این یعنی ادب مع الرَّسول [۳].
مرحوم علامه بحرالعلوم میفرماید:
«و طائفهای از ارباب قلوب قرآن را نشسته نخوانندی و به دو دست مواجه قبله ایستادندی با نهایت عجز و مسکنت تلاوت نمودندی و در حضور قرآن یا نه نشستندی، یا غایت ادب را ملحوظ داشتندی چنانکه در حضور سلاطین» [۴].
این یعنی ادب مع القرآن.
شنیدم مرحوم آیتالله قاضی، عارف بزرگ قرن اخیر، شبی در اتاق به عبادت مشغول بودند. مُهر عبادتشان که از تربت حسینی بود گم میشود و وسیلۀ روشنایی در دست نداشتهاند، هرچه میگردند تربت را پیدا نمیکنند. آن شب تا به صبح نمیخوابند و حتّی پایشان را دراز نمیکنند که مبادا به تربت سیدالشهدا سلام الله علیها بیاحترامی شود.
این یعنی ادب مع الحسین.
آری،
از خدا خواهیم توفیق ادب
بیادب محروم ماند از لطف ربّ
حرّ بن یزید ریاحی به خاطر رعایت یک ادب به ساحت فرزند رسول خدا چنان توفیقی یافت که در رکاب خامس آلعبا به شهادت رسید و از لسان او بدین مدال مفتخر گردید.
«انت حرّ فی الدنیا، انت حرُّ فی الاخرى»؛ «تو در دنیا و آخرت آزاده هستی [۵]».
اولین ادبکننده خداوند است، ولی همه توفیق ادب یافتن را ندارند.
انسانها سه دستهاند:
«گویا میخواستند بدین وسیله پاکش کنند».
«إِلَهِی لَا تُؤَدِّبْنِی بِعُقُوبَتِك» [۸]؛ «خدایا مرا با عقوبتت ادب نکن»
پیامبران هم نیاز به تأدیب الهی دارند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم میفرمود:
«أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی» [۹]؛ «خدایم مرا ادب کرد و چه نیکو ادب فرمود».
قرآن کریم در روایات «مَأْدُبَة اللَّه» [۱۰] نامیده شده است. یعنی «ادبستان خدا» [۱۱]. قرآن سفرۀ ادب الهی است که دستوراتش چنان ادبآموز است که «خُلق محمدی» را به ارمغان میآورد.
در روایت است که از اخلاق رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سؤال شد و در جواب گفته شد:
«كان خُلْقُه القُرآن» [۱۲]؛ «اخلاق پیامبر، همان قرآن بود».
نمونهای از ادب انبیایی را در پایان سوره مائده [۱۳] در سخنانی که میان حضرت عیسی علیه السلام و خدای متعال در روز قیامت مبادله میشود، میتوان خواند و لذت برد.
راه عملی دستیابی و تقویت ادب آن است که آدمی در عظمت امر مورد ادب و احترام و حقّی که بر گردن او است، تأمّل کند و با این تأمل محبّتش را بیشتر نماید و باور کند که انسان بیادب در این مسیر طرد میشود و سالک مؤدّب، ارج میبیند و مقرّب میگردد. مگر نه این بود که شیطان به خاطر ترک ادب رانده شد و نه تنها از رشد و تعالی ماند، بلکه برای همیشه درمانده شد.
مرحوم بحرالعلوم میفرماید:
«و ملاحظۀ ادب در حین عرض حاجات و احتراز از الفاظ امر و نهی از جملۀ لوازم است» [۴].
مقصود این است که سالک در مقام دعا، به خدا فرمان ندهد، بلکه خواهش کند. البته مقام ادلال مقامی است که به ظاهر، فرمان است، ولی در واقع ناز کشیدن در لباس ناز فروختن است، ولی به زبان ادلال سخن گفتن جا دارد و خود مقامی بس بلند است.
۱. كافي، ج۱، ص۱۰۱.
۲. رساله سير و سلوك منسوب به علامه بحرالعلوم، ص۱۴۶.
۳. منتهی الآمال، زندگینامة امام حسن مجتبی علیه السلام.
۴. رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص۱۴۶.
۵. منتهی الآمال، زندگینامة امام حسین علیه السلام.
۶. حشر/۱۹.
۷. فرقان/۷۷.
۸. مفاتیح الجنان، اعمال سحرهای ماه رمضان.
۹. بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۱۰ و ج۶۸، ص۳۸۲؛ شرح نهجالبلاغه، ج۱۱، ص۱۸۱.
۱۰. وسائل الشیعة، ج۶، ص۱۶۸؛ بحارالانوار، ج۸۹، ص۲۶۷.
۱۱. دبستان همان ادبستان است.
۱۲. شرح نهجالبلاغه، ج۶، ص۳۴۰.
۱۳. آیات۱۱۶ـ۱۲۰.
۱۴. رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، ص۱۴۶.