اتحاد عاقل و معقول یا اتحاد عاقل به معقول یکی از مطالب بسیار مهمّ فن اعلی یعنی علم الهی و ما فوق الطبیعه میباشد كه خیلی دانایان مثل شیخ الرئیس ابن سينا نيز قصور از درک آن داشته و از همین جهت انکار بلیغ بر قائلین آن داشتهاند.
از متأخّرين حكيم سبزوارى با اينكه بارع در فنّ است در فهم آن و تماميّت برهان بر آن اضطراب در كلمات خود نمودار كرده.
ابتكار اين موضوع و تصحيح علمى آن را قبل از اسلام از مردى بنام فرفوريوس- كه از بزرگترين شاگردان صاحب اثولوجيا، ارسطو است- مىدانند و در دوره اسلام صدر المتألهين شيرازى عقيده بر اين دارد كه افاضه و الهام اين مطلب بر او شده است و چنين مىنمايد كه پيش از او كسى از محققين به غور اين امر نرسيده است. لكن حق اين است كه مسأله اتّحاد عاقل به معقول در كتب عرفان مثل مصباح الانس و نظير آن مورد توجه بوده است و هم بعضى اشعار جلال الدين بلخى اشارتى در اين باب دارد بلكه صريحا در آن مندرج است. بلى بسط كلام و تحقيق وافى و اقامه برهان در باب اتحاد عاقل و معقول از خصائص مرحوم صدر المتألهين است.