عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

محوریت تعالیم وارده از ناحیه معصومین؛ سالک مجذوب یا مجذوب سالک؟ خشیت یا عشق؟

مطروح است که محوریت تعالیم وارده از ناحیه معصومین اسلام شایع شیعی، "خشیت" و محوریت تعالیم واصله از جانب جمهور عرفایی از قلل عرفان اسلامی چون مولانا و ابن فارض، "عشق" است.

به دیگر سخن، در بطن متن قرآن کریم و احوال، افکار، اقوال و ادعیه واصله از جانب نبی اکرم و ائمه اطهار، شاخصه نحوه مواجهه با امر قدسی و عالم ملکوت، "خشیت" و از آن عرفایی چون مولانا و ابن فارض، "عشق" است.

فارغ از اعتقاد عقید متشیعان متشرع مبنی بر وصول مقام معصومین به توحید افعالی و اندکاک آن ذوات مقدس در ذات احدیت، مبناً و اتحاد سلوک آنان با سلک، بناً، اندک تأمل و سباحتی در بحر مواج متون وارده و واصله از جانب جنابشان، یکی را "خشیت نامه" و دیگری را "عشق نامه" می نمایاند.

ذکر کثیر بر عصیان و طغیان داعی و محق بودن مدعو (ذات اقدس اله) بر عذاب داعی در ادعیه معصومین و تکرار مکرر چنین مضامینی (خشیت) "غلبه غالب" در تعالیم آنان دارد. مضامینی که در عرف عرفای یاد شده، "غلبه غالب" نداشته و نحوه مواجهه روحانی آنان را با ذات اقدس اله از نوع و لون دیگری به ذهن و ضمیر متبادر می سازد (عشق).

ظاهراً در مواجهه با امر قدسی و عالم ملکوت، یکی را "مخشی" مکشوف افتد و دیگری را "معشوق". ظاهراً و به اصطلاح، این "مجذوب سالک" و آن "سالک مجذوب" می نماید.

از دانستن نظرات حضرت عالی در این خصوص مباهی و مبتهجم. با اعتذار از اطاله کلام و تشکری از پیش بابت وقتی که به این شاگرد غیابیتان می‌دهید.

حاج شیخ محمد حسن وکیلی
پاسخ:۱

بنده نمی‌دانم اصل مدعا چقدر قابل دفاع است ولی نکته‌ای به خاطرم می‌رسد که شاید عرض کردن آن هم در حل اشکال و هم در تشخیص صحت اصل مدعا مفید باشد.

۱- کلمات اهل معرفت که برخاسته از صدق ایشان است متناسب با حال ایشان است و تصنعی نیست.

۲- اهل معرفت در هر مرحله از سلوک حالی دارند و به مقتضای همان حال سخن می‌گویند علاوه بر آنکه به مقتضای شاکله نیز هر کدام حالی و وارداتی دارند و برخی مناجاتی و برخی خراباتی هستند.

۳- کلماتی که از اهل بیت علیهم السلام به دست ما رسیده است مربوط به دوران کمال و امامت ایشان است که مراحل سلوک و طلب را پشت سر گذارده و در عالم وصل مستقر گشته‌اند و دیگر از شور عشق و شوق خبری نیست و به مقتضای عالم بقاء به آرامش و سکون دست یافته‌اند و ظهورات نفس ایشان خبر از آن عالم و آن حالت می‌دهد.

متأسفانه روات احادیث مطلب قابل توجهی از مراحل سلوک اهل بیت علیهم السلام و حالات ایشان در دوره قبل از امامت برای ما نقل ننموده‌اند.

علاوه بر آنکه حال خوف و رجا در اهل بیت علیهم السلام در تعادل کامل است و هیچگاه عشق و رجائشان بر خوف - آن طور که در غیر معصوم غالب می‌شود - غلبه نمی‌کند. [۱]

۴- اما کلمات اهل عرفان غالبا مربوط به حال سلوک و شوق و شور عشق است و کمتر است که عارفی در این نشأه به بقاء تام برسد و پس از آن هم تالیفات فراوانی از وی باقی بماند. میراث آتشین عرفا بیشتر در غالب شعر است و شاعری بیشتر در حال سوز و عشق که مربوط به علام سلوک است نه عالم وصال.

لذا اشعار عرفا نیز به حسب حالاتشان متفاوت است. دیوان شمس تبریزی که بیشتر مربوط به حال شور مولوی است مانند دیگی جوشان است و مثنوی معنوی که مربوط به حال آرامش ایشان است غالباً از آن شور و نشاط خالی است.

اشعار حافظ به حسب مراحل سیر خواجه متفاوت است و برخی که پس از وصال است آرامش مطلق دارد و اشعار مغربی که از مرحوم حضرت آقای انصاری منقول است که مربوط به پس از فناء است از عشق و شوق چندان سخنی نمی‌گوید. فصوص محیی الدین نیز شاید به همین شکل باشد.

با توجه به این مطلب گمان می‌کنم در کلیت مدعای مطرح شده بتوان خدشه نمود و به حسب حالات عارفانی که صاحب اثرند بتوان تفصیل داد که حال برخی از سالکان (چون خراباتیان ) بیشتر عشق است و حال دیگر سالکان و نیز حال واصلان بیشتر خوف است یا تعادل عشق و خوف.

گذشته از همه این مطالب گمان نمی‌کنم در ادعیه اهل بیت علیهم السلام حالت خوف غالب‌تر از عشق و رجاء باشد گرچه از تعابیری چون عشق استفاده نمی‌کنند.

پانویس

۱. رک رساله لب اللباب، ص۱۱۸