عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

برای تخصص در فلسفه چه دوره مطالعاتی را پیشنهاد می کنید؟

سلام علیکم! من طلبه حوزه قم هستم تا درس خارج خواندم شیفته علوم عقلی هستم! اما هیچ نتوانستم علی رغم علاقه‌ای که به فلسفه داشتم آن را خوب بفهمم کتاب بدایه الحکمه حضرت علامه رو هم خواندم ولی احساس می‌کنم فهم مطالب برایم سنگین است از طرفی هم به شدت عطش فلسفه دارم. آیا امکانش هست حقیر را راهنمائی کنید که چه کتابهائی و چگونه بخوانم که بتوانم به نتیجه برسم.

حاج شیخ محمد حسن وکیلی
پاسخ:۱

سلام علیکم با عرض احترام، بنده در این زمینه تخصص ندارم و ان شاء الله در آینده نظرات اساتید معظم در این باره در پایگاه بارگزاری می شود ولی در حد آنچه از اساتید معظم شنیده و خوانده ام و نیز تجربه مختصر شخصی در تحصیل و تدریس چند نکته را عرض میکنم:

اول: زمانی می‌شود به خواندن فلسفه اقدام کرد که ذهن انسان از جهت استدلالی قوام پیدا کرده و زود به مغالطه دچار نشود و بتواند تفاوت مسائل مشابه را متوجّه شود و مغالطات را حل نماید. زودتر شروع کردن فلسفه ذهن را با شبهاتی درگیر می کند که انسان توان فهمیدن پاسخ آن را ندارد.

معمولاً چنین توانی با چند سالی تحصیل کتب دقیق به دست می‌آید. در نظام فعلی حوزه بعد از منطق، به خصوص خواندن اصول می تواند راهگشا باشد و طلابی که با کتب دقیق مثل مطول و قوانین و ... مأنوس بوده‌اند راحتتر چنین توانی را برای شروع دروس حکمت پیدا می‌کنند.

طبیعی است که زمان حصول این توانائی به حسب سیر تحصیلی افراد و ضریب هوشیشان متفاوت است. مرحوم حضرت علامه طهرانی قدس سره در اواخر عمر شریفشان برای عموم طلاب سفارش فرمودند که از اواسط شرح لمعه شرح تجرید را شروع کنند و در اواسط رسائل حکمت متعالیه را آغاز نمایند.

دوّم باید قبل از فلسفه حتماً‌ منطق خوب خوانده شود. اگر کسی تصمیم دارد که فلسفه را کامل بخواند باید حتماً منطق را کامل بخواند و علاوه بر متون مرسوم در برنامه حوزه حتماً یک دور کامل الجوهر النضید یا منطق اشارات یا شرح شمسیه به همراه بخش صناعات خمس از الجوهر النضید یا شرح الاشارات را ببیند.

و اگر غرض صرفا تحصیل بدایه و نهایه است باید کتاب المنطق را خوب و کامل بخواند و بفهمد و گرنه در فهم مطالب فلسفی به مشکل می‌خورد. البته باید توجه داشت که المنطق در بسیاری از مسائل اساسی منطق اشتباهات مهمی دارد و هیچ وقت با آن نمی‌توان به حقیقت آراء‌منطقیین دست پیدا کرد.

سوّم باید با استاد مسلّط و خوش‌بیان خوانده شود. تحصیل فلسفه بدون استاد هم خیلی دشوار و خسته کننده است و هم موجب سوء‌تفاهم و حصول جهل مرکب میشود. اگر فعلا به استاد دسترسی ندارید، برای شروع مقدماتی کتاب‌های جناب استاد عبدالرسول عبودیت خیلی خوب است. اگر از هستی شناسی یا آشنائی با فلسفه اسلامی شروع به مطالعه نمائید و سپس فلسفه مقدماتی را مطالعه کنید بعد زمینه شرکت در دروس اساتید بیشتر فراهم میشود. بعد از آن هم اگر به استاد دسترسی نبود باز هم به مطالعه نباید اکتفاء‌کرد و لااقل باید با سی‌دی ادامه داد چون کتاب‌های سطوح بالاتر را نمی‌توان با مطالعه طی کرد.

چهارم روش معمول فلسفه خوانی در حوزه صحیح نیست و بنده خودم هم در زمان تحصیل خیلی اذیت شدم و بعداً از چندین نفر از اساتید شنیدم که می‌فرمودند که خواندن بدایه در آغاز مسیر فلسفه خوانی موجب سردرگمی است.

سر مساله این است که از سوئی مسائل حکمت متعالیه پیچیده است و از سوئی کتاب شریف بدایه به عنوان یک ضرورت نوشته شده است و دارای شاخصه‌های کتاب آموزشی نیست و از جهاتی نقص دارد:

اولا در خیلی از مباحث محل نزاع تحریر نشده است و مثلا کسی که در آغاز بدایه وارد اصالة الوجود میشود اصلا نمی داند محل نزاع کجاست و بحث بر سر چیست.

ثانیا در همان آغاز با مسائلی به عنوان مثال یا حد وسط استدلال مواجه میشود که هیچ آشنائی با آن ندارد؛ مثلا در اثبات اصالة الوجود به حرکت اشتدادی استدلال می‌شود که محصل نه تصور صحیحی از اصل حرکت دارد و نه از حرکت اشتدادی. به طور کل در ترتیب و تقدیم و تاخیر مطالب،‌ سیر آموزشی مراعات نشده است.

ثالثا مطالب با هم هماهنگ نیست؛ برخی بر اساس حکمت مشاء است و برخی بر اساس حکمت متعالیه و در هنگام تحصیل برای محصل تحیر میآورد و نمی‌تواند ارتباط مسائل را با هم برقرار کند و یک نظام فلسفی در ذهن شکل دهد.

بدایه باز نویسی شرح منظومه است و این اشکالات به شکل بیشتر در شرح منظومه هم وجود دارد.

لذا اگر بنا بر خواندن مستقیم حکمت متعالیه است باید از کتابی شروع کرد که دارای خصوصیات کتاب آموزشی باشد؛ که در شرائط فعلی شاید منحصر در آموزش فلسفه آیة الله مصباح یا آثار استاد عبودیت باشد.

برای کسانی که می‌خواهند در فلسفه متخصص شوند شاید روش صحیح این باشد که اول حکمت مشائی خوانده شود و بعد مختصری اشراق و بعد حکمت متعالیه. اگر فلسفه به ترتیب مکاتب فلسفی خوانده شود سیر مطالب دست انسان می‌آید. البته اساتید در این که چه متنی برای حکمت مشاء و حکمت متعالیه متناسب‌تر است اختلاف نظر دارند.

وقتی مسائل با سیر تاریخی خوانده میشود انسان دقیقاً جایگاه هر مبحث را می‌فهمد و ارزش زحمات بزرگانی چون ملاصدرا ره نیز معلوم میشود که با چه سؤالاتی مواجه بوده اند و چه ابتکاراتی کرده اند. علاوه بر اینکه کلا آشنائی با تاریخ علم ذهن را در نوآوری فعال میکند.

پنجم از نکاتی که اساتید سفارش می‌کنند و از مرحوم حضرت علامه طباطبائی قدس سره نیز منقول است که بر آن تاکید زیادی داشته اند این است که فلسفه همسنگ با قرآن و روایات خوانده شود و در کنار مباحث فلسفی آیات و روایات معارفی و تفاسیر و شروح احادیث مطالعه گردد.

فلسفه دو هدف دارد، یکی شناخت حقیقت و دفاع از آن که هدف برون دینی است و از این طریق انسان از دین دفاع میکند و دوم فهم معارف عرشی دین است و لذا نظر استقلالی به فلسفه خطاست. اگر در کنار آن انس با معارف دینی باشد هم فلسفه در مسیر صحیح خود حرکت میکند و هم شیرینی خاصی پیدا می کند و هم برکت و نور آن چندین مرتبه مصاعف می‌گردد و هم انس با معارف قرآن و روایات درهای بسته ای از مسائل فلسفی را به روی انسان باز می کند و لذا مرحوم ملاصدرا اصرار دارد که فلسفه خود را با تدبر در قرآن و روایات به ست اورده است.

ششم از تبعات بحث قبلی این است باید همراه با فلسفه حتما علوم نقلی از ادبیات و اصول و فقه الحدیث و اصول تفسیر خوب خوانده شود چون بدون این ابزارها فهم کتاب و ست ممکن نیست و اینها همه در کنار فلسفه یک مقدمه کامل را برای فهم کتاب الله فراهم میکند.

هفتم خواندن فلسفه به علم و عمل عرفان عقیم است. بسیاری از مسائل فلسفی به جز با درس گرفتن عرفان حل نمی‌شود و مرحوم ملاصدرا نیز در فهم آیات و روایات و کشف مسائل حکمی مدیون انس با کتب اهل معرفت بوده اند و بسیاری از بزرگان فرموده اند که ایشان در فهم معارف بر سفره جناب محیی الدین رضوان الله علیهما نشسته است. لذا برای ادامه فلسفه و خصوصا قبل از آغاز اسفار یا اوائل شروع آن باید عرفان نظری را شروع کرد. کلید قفلهایبسته فلسفه معمولاً در عرفان یافت میشود.

همینطور که بزرگان تاکید دارند که فهم برخی از مسائل فلسفی بدون سلوک عملی میسر نیست. برخی از مبادی تصوری فلسفه فقط با نوعی سیر عملی دریافت میشود و گرنه صرف شنیدن اصطلاحات و تعریفات دردی دوا نمی‌کند و انسان حرف بزرگان را نمی فهمد و یا انکار می‌کند و مانند جمعی از معاصرین سر انکار و عناد با اولیاء‌الهی در میآورد و یا از نفهمیدن خسته و دلسرد میشود.

به عنوان مثال تا کسی دریافت وجدانی اجمالی از تجرد نفس خود نداشته باشد، هیچ دریافتی صحیحی از مجردات نخواهد داشت و لذا احکام مربوط به مجردات را نمی‌فهمد و بخش مهمی از مباحث نفس و عقول و بلکه مباحث توحید برایش لاینحل می‌ماند و براهین موجود در حکمت برایش یا بی معنی جلوه می‌کند و او را خسته و سرگشته می‌کند و یا سفسطه و مغالطه دیده میشود.

لذا فرموده اند کسی که فلسفه می‌خواند نیاز بیشتری برای فهم این دانش به توکل بر خداوند متعال و توسل مستمر به اولیاء الهی و مراعات مراتب تقوا و خلوت و سهر و جوع و ... دارد و ترجیحا باید به سلوک عملی نیز مشغول شود.

مرحوم ملاصدرا هم در اوائل اسفار و هم در اواخر تذکر میدهد که محتوای حکمت متعالیه محصول معرفت نفس است و بدون آن راهی برای فهم این حکمت نیست.

این چند نکته بود که حقیر از اساتید شنیده ام و صدق گفتار بزرگان را نیز درباره شخص خود تجربه کرده ام.

مربوط به دسته های:روش تحصیل فلسفه -