آيا فلسفه يونان (الهيات) آنچه همراه داشت در متن اسلام و فرمايشهاى معصومين عليهم السلام است يا خير؟ چنانچه آن مطالب موجود است، پس چه حاجتى به فلسفه مىباشد و اگر وجود ندارد، پس معلوم مىشود فلسفه يونانى باعث شد كه معارف اسلامى تكميل شود؟!
منبع: بررسىهاى اسلامى(به كوشش سيد هادى خسرو شاهى)، ج۲، ص: ۱۷۵
بيانات دينى و محتويات كتاب و سنت همه معارف اعتقادى و عملى را اجمالا يا تفصيلًا دارد، ولى نظر به اينكه خطابات دينى به همه مردم جهان، اعم از عالم و جاهل و تندفهم و كندفهم، چه شهرى و باديه نشين و مرد و زن متوجه است، با زبانى وارد شده كه هر فهم- با اختلافى كه در ميانشان هست- هر كدام به اندازه ظرفيت خود بهره مند بشود. در اين صورت ترديد نيست اگر بخواهيم از همين معارف در سطح عالى بحث كرده و مطالبى كه فهم آنها مخصوص افهام عاليه مىباشند، به دست آورده، استخراج كنيم از ترتيب مطالب و تنظيم مسائل و وضع يك سلسله اصطلاحات، چاره و گريزى نداريم.
پس موجود بودن مسائل و معارف الهيات در متن كتاب و سنت، از وضع علمى مخصوص به همين مسائل در سطحى عالى مغنى نخواهد بود، چنان كه در علوم ديگر نيز وضع به همين قرار است؛ مثلًا علم كلام علمى است كه مسائل آن در كتاب و سنت موجود است، در عين حال جداگانه و مستقلًا تنظيم گرديده و مجرد بودن اين مسائل در كتاب و سنت مغنى از آن نشده است.
و اينكه در سؤال گفته شده:
اگر بعضى از مسائل الهيات در متن كتاب و سنت موجود نباشد معلوم مىشود كه فلسفه يونان معارف اسلامى را تكميل مىكند! يعنى اسلام ناقص است و نواقص آن را فلسفه رفع مىكند، اشتباه است، به گواهى اينكه ما از معارف حقيقه اسلامى حتى يك مسئله بدون استمداد از منطق نمىتوانيم اثبات كنيم، در حالى كه در متن كتاب و سنت مسائل منطقى ذكر نشده و همچنين در مسائل فرعى دين (احكام) حتى يك مسئله را بدون به كار انداختن علم اصول، نمىتوان استنباط نمود، با اينكه در متن كتاب و سنت از اين علم پهناور خبرى نيست.
منطق نسبت به مسائل معارف و علم اصول نسبت به مسائل فقهى، طريق هستند و طريق غير از تكميل است.