نظر به اينكه در زمان امير مؤمنان عليه السلام شيعيان آن حضرت از نظر عكسالعمل اجتماعى بر دو گروه تقسيم شدند:
اين دو جبهه در قرون اخيره بهتر نمايان است. از گروه اول مرحوم حاج ملاحسينقلى همدانى و تلاميذ خاصش و از گروه دوم مرحوم آقا شيخ محمدحسين كاشفالغطا و سيد شرفالدين جبل عاملى و غيره را مىتوان نام برد.
با توجه به اينكه در مورد اشخاص نظرى نيست و فقط طرح اين سؤال بدينجهت است كه آيا تهذيب اخلاق در متن جامعه است و يا اينكه احتياج به عزلت و تنهايى دارد؟ و كدام يك از اين دو روش مورد توجه اسلام و پيشوايان بوده و در راه پيشبرد اهداف عاليه اسلام مؤثرتر است؟
منبع: بررسىهاى اسلامى(به كوشش سيد هادى خسرو شاهى)، ج۲، ص: ۱۷۶
آنچه از لابهلاى كتاب و سنت دستگير مىشود اين است كه اسلام كمال خداشناسى و خلوص بندگى مىخواهد، به طورى كه انسان بهغير خدا عزّ اسمه تعلق (هيچگونه تعلق) نداشته باشد. از اين استكمال هرچه ميسور است مطلوب است، كم يا زياد «اتقواللَّه حق تقاته» و «ففرّوا الى اللَّه جميعاً ايّها المؤمنون».
جز اينكه اسلام دينى است اجتماعى كه رهبانيت و عزلت را الغا نموده، كسانى كه به تهذيب نفس و تكميل ايمان و خداشناسى مشغول هستند كمال را در متن اجتماع با مشاركت با ديگران بايد به دست آورند.
تربيت شدگان ائمه هدى عليهم السلام نيز در صدر اسلام همين رويه را داشتهاند. سلمان كه درجه دهم ايمان را داشت، در مداين حكومت مىكرد و اويس قرنى كه ضربالمثل كمال و تقوى بود، در جنگ صفين شركت كرد و در ركاب اميرالمؤمنين عليه السلام شهيد شد.