تعریف بدعت چیست؟ دایره آن کجاست؟ و مشخصات آن چیست؟
و آيا استفاده القاب طریقتی بدعت است یا نه؟ اگر جواب آري است چرا ولی در رابطه القابی که به علماء دین میدهیم چنین نميگوييم؟
این سوال نه ناظر به مصداق صوفیه حال حاضر است و نه در صدد موجه جلوه دادن ایشان ولی مگر نه اینکه در زمان رسول اللـه و ائمه هدی علیهم السلام سیستمی با این مختصات برای آموزش و نشر علوم دینیّ موجود نبود و این سیستم سیر تکاملی خود را طی کرد تا به اینجا رسید
حال چرا به سیستمی که برای علوم باطنیّ طراحی شده برچسب بدعت بدهیم در حالی که برای سیستم قبل اینکار را انجام نمیدهیم؟
با احترام، در لغت هر امر تازهای را بدعت گویند و تشخیص حکم شرعی آن به اینست که ببینیم مصداق کدام یک از از قوانین کلی شرعی باشد. اگر مثل مدرسه مصداق اسباب ترویج علم باشد مستحب یا واجب میشود و اگر مصداق حرام باشد، حرام میگردد که به آن بدعت حرام میگویند. (تشخیص آن در عبادات و معاملات بر عهده علم فقه است.) گاهی وقتی صحبت از بدعت میشود منظور همین بدعت حرام است.
بنده به یاد ندارم که عرض کرده باشم القاب صوفیه بدعت است. بلکه استفاده از القاب، امری عقلائی است و در شریعت نیز – در حد اطلاع حقیر - نهی نشدهاست.
آری، یک نکته هست که اساس تربیت مکتب رسول خدا و اهلبیت علیهمالسلام بر این بوده است که در باره مسائل معنوی و مقامات روحی میان مؤمنین تفاضل ظاهری نبوده و همگی مانند دندانههای شانه در کنار هم باشند.
استفاده از القاب برای نشان دادن مقامات علمی یا مناصب حکومتی متناسب با عمومات شرعی است ولی اینکه عدهای خود را صاحب طریقت و مقامات معنوی قلمداد نموده و برای خود القابی داشته باشند و با آن القاب از عموم مؤمنان جدا شوند به صورت اصل اولی مرضی نظر شارع نبوده و با تربیت اسلامی فاصله دارد. به همین منوال پوشیدن لباسی خاص که بیانگر یک درجه خاص معنوی است یا یک مکتب خاص جدای از دیگر مؤمنان است صحیح نمیباشد.
این مسأله در حد اطلاع حقیر دو علت اصلی دارد:
اولا همه مؤمنان مساویند و مراتب معنوی قابل سنجش نیست مگر برای اولیاء و به صرف طی نمودن برخی ریاضات و ... درجات اخلاص و خلوص که معیار تقرب است بالا نمیرود.
در ثانی تمایز از دیگران در مسائل معنوی موجب آفاتی از جمله عجب است و با مسیر سلوک منافی است؛ زیرا اساس سلوک بر خود ندیدن است.
بر همین اساس است که مرحوم علامه طهرانی رضوانالله میفرمودهاند که سالک الی الله باید در میان مردم فقط به عنوان یک مؤمن عادی شناخته شود نه بیشتر و انگشتنما نشود. (در رسالة لباللباب، ص۱۰۴ هم اشاره فرمودهاند.) البته سلاک راه خدا و مؤمنین واقعی به جهت التزام به شریعت ممکن است از جهاتی انگشت نما شوند مانند تقید به سنت نبوی در لباس و خوراک و ... ولی این مقدار مقتضای امر خود شرع است.
گویا بزرگان عرفا بنابر همین اصول از القاب طریقتی پرهیز میکردهاند؛ علاوه بر آنکه در میان صوفیه در چند قرن اخیر فسادهای زیادی رواج یافته که سبب شده که فقهای بزرگ و عرفای متشرع از هرگونه تشبه به آنان خودداری نمایند و به همین جهت نیز از خرقه و خانقاه و القاب طریقتی کاملاً احتراز مینمایند. ولی باز هم دو نکته قابل توجه است:
۱- گاهی به حسب شرائط این گونه تمایزات ضروری است. یکی از شاگردان حضرت علامه از ایشان کلامی را بدین مضمون نقل میکردند که: مرحوم شاه نعمتالله ولی برای شاگردان و مریدان خود لباسی خاص تعیین نموده بود و سرّ آن این بود که در جریانات اجتماعی آن روز میخواست شاگردانش شناخته شوند و کسی متعرض ایشان نشود و به راه آنها لطمه وارد نگردد ولی اتباع شاه نعمتالله حکمت این کار را نفهمیدند و سنت پوشیدن لباس خاص بین ایشان تا مدتها باقی ماند.»
۲- داشتن لقب طریقتی یا تمایز در لباس برای کسانیکه در مسند دستگیری قرار میگرفتهاند و از تیررس عجب و انحراف خارج شدهاند آفتهای گذشته را ندارد و لذا در دورهای میان علما مرسوم بوده که به کسانی که توان دستگیری دارند خرقه و گاه لقب عطا کنند تا از راهزنان و شیادان تفکیک گردند.