روايت شده است:
«در هر كدام از روزهاى بيست و ششم، بيست و هشتم و بيست و نهم يكى از دشمنان اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نابوده شده است.»
كسى كه ايمان كامل به ولايت آنان، كه از جانب خدا مىباشد، دارد، باندازه محبت و ارادتى كه به آنان دارد از نابودى دشمنانشان مسرور و بخاطر آن سپاسگزار خداوند خواهد بود.
در اين روز دو ركعت نماز روايت شده است كه اهل مراقبت آن را مهم مىشمارند. در هر ركعت يك بار «فاتحه الكتاب»، ده بار«قل هو اللّه احد»و ده بار «آية الكرسى» خوانده و پس از نماز اين دعا را مىخوانيم:
«اللّهمّ ما عملت في هذه السنة من عمل نهيتني عنه و لم ترضه و نسيته و لم تنسه، و دعوتني إلى التّوبة بعد اجترائي عليك، اللّهمّ فإنّي استغفرك منه فاغفر لي، و ما عملت من عمل يقرّبني إليك فاقبله منّي، و لا تقطع رجايي منك يا كريم . خداوندا بخاطر انجام كارهايى كه بر خلاف رضايت تو بوده و تو مرا از آن نهى نموده بودى از تو آمرزش مىخواهم. كارهايى كه من آن را فراموش كردهام ولى تو بياد دارى.»اين دعا با اندكى اختلاف و بگونهاى ديگر نيز روايت شده است.
سفارش به انجام اين عمل در اين روز خود گواه خوبى بر صحت روايت است. زيرا در روايات ديگرى نيز داريم كه بطور عموم سفارش به جبران اعمال يك روز يا يك ماه در آخر آن، مىنمايد. و چه بهتر كه در پايان سال اعمال يك ساله را جبران نماييم. بنابراين با توجه به مناسبت اين نماز و دعا با آخر سال، مىتوان بخوبى صحت و اعتبار اين روايت را فهميد. روايت شده است:
«كسى كه اين نماز را گزارده و اين دعا را بخواند، شيطان مىگويد: واى بر او تمام زحمات يكساله مرا به باد داد و سال گذشته نيز به خير او گواهى مىدهد».
اى كسى كه به خدا و دين او ايمان دارى از پروردگار خود و اولياى او بخاطر اين معارفت بگونهاى تشكر كن كه بخاطر هيچ نعمت دنيايى اينطور تشكر نكرده باشى. و با خود بينديش كه اگر در اين سال با حوادثى روبرو مىشدى كه احتمال هلاكت يا اسارت و قتل تو وجود داشت ولى دوستى مهربان عمل آسان و چند كلمهاى را به تو مىآموخت و مىگفت: اگر اين عمل را انجام داده و اين كلمات را بگويى، تمام بلاهايى را كه ممكن است به آنها دچار شوى، از تو دور كرده و تمام اموالت را كه از بين رفته به تو برگردانده، بهترين زندگى را برايت فراهم كرده، دارايى و سلطنت و آسايش جاويد و بالاتر از اينها، زندگى شيرين و جاويدان به تو خواهد داد، عملى كه اين دوست به تو پيشنهاد كرد، چه ارزشى داشت و به اين دوست چقدر علاقه پيدا مىكردى. آيا اين عمل را بر كيميا ترجيح نداده، و آيا اين دوست را باندازه كسى كه به تو كيميا بدهد، بزرگ نمىدانستى؟ با ترازوى عقل خود عمل آسانى را كه امامت به تو آموخته و اثرش را براى تو گفته است، بسنج و ببين آيا مىتوانى در كيميا اين اثر را بيابى. مهمترين كار كيميا ثروت بخشيدن و آسان نمودن كارهايى است كه با پول مىتوان انجام داد. و در بيماريها و بلايا كه از پول كارى ساخته نيست كيميا هم ارزش ندارد.
اين فرصت را غنيمت شمرده و از پروردگار و پيامبر و امامت بمقدار اين نعمت و منت بزرگ سپاسگزارى نما. آنان تو را به راههاى نجات، رسيدن به كاملترين سعادتها و بالاترين درجات راهنمايى نمودهاند. و عطا و بخشش، تشكرى مناسب و شايسته خود مىطلبد.
ولى آيا كسى مىتواند سپاسگزار حتى كوچكترين نعمت خداى متعال باشد، گرچه عبادت جن و انس را انجام داده باشد. بنابراين همراه با شرمسارى بخاطر ناتوانيها و كوتاهيهاى خود، از هيچ سعى و تلاشى دريغ نكرده و بدان تلاش و كوشش تو نيز نعمتى از نعمتهاى اوست.
با وجود اين كه به اصل اين لطفها و بخششهاى بزرگ ايمان داريم ولى با بى اهميتى و بسادگى از كنار اين اعمال مىگذريم.
علت بیاعتنايى به اعمال مستحب
اين بىاعتنايى از چند چيز سرچشمه مىگيرد كه تعدادى از آنها عبارت است از:
الف- عدم اطمينان به پاكى عمل از آفات مختلف كه باعث مىشود انسان بخاطر اين آفتها عمل را انجام ندهد.
ب-گاهى بعلت اينكه ممكن است بعد از انجام عمل دچار آفتى شود آن را انجام نمىدهيم. آفاتى از قبيل يادآورى و عجب به آن يا انجام گناهانى كه عمل را از بين مىبرد. همان چيزى كه در اين آيه آمده است:«وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُورا . و به هر گونه كارى كه كردهاند مىپردازيم و آن را [چون] گَردى پراكنده مىسازيم.»[۱]
ج- گاهى بعلت اينكه ممكن است گناهى انجام داده باشيم كه خداوند به ما گفته باشد: «هر كارى مىخواهى انجام بده كه بعد از اين تو را نمىآمرزم» عمل را انجام نمىدهيم.
د- گاهى هم بعلت اينكه يك عمل جانشينى دارد كه پاداش آن با آن عمل يكسان يا بيش از آن است، و بجهت فراوانى اين اعمال آنها را انجام نمىدهيم. چه خداى بزرگى كه بخاطر فراوانى نعمتهايش، نعمتهاى او را كه اهميت مىدادند.
ه- گاهى نيز ممكن است بگوييم: شايد از كسانى باشيم كه تقدير ما بد عاقبتى بوده، و بىايمان از دنيا خواهيم رفت و در نتيجه اعمال خير ما بىارزش مىگردد. و باين ترتيب عمل خير را ترك كنيم
اين احتمالات وجود دارد، و اگر منافع بزرگى در كار باشد، گرچه احتمال نرسيدن به آن نيز وجود داشته باشد، عاقلان براى رسيدن به آن تمام سعى خود را بكار گرفته و بگونهاى براى بدست آوردن اين منافع احتمالى تلاش مىكنند كه در مورد منافع اندك قطعى چنين نمىكنند.
بهمين جهت است كه مىبينيم آنان بخاطر نعمتهاى احتمالى و نسيه آخرت به زيباييهاى نقد دنياى حاضر رغبتى نداشته و آخرت محتمل را بر دنياى مقطوع ترجيح مىدهند. نعمتهاى پست دنيايى براى آنان بىارزش بوده، آن را پستتر از خاك دانسته و سعادتهاى آخرت، بخصوص نزديكى و ديدار خدا را با ارزشتر از همه چيزهاى پرارزش مىدانند. آفريدگار در وجود آنان بزرگ و غير آن كوچك شده است. و اگر عمرهايى كه خداوند براى آنان مقرر كرده است نبود از شوق ديدار خدا و ثوابهاى او روحهاى آنان حتى باندازه يك چشم بهم زدن نيز، در كالبدشان آرام نمىگرفت. از خداوند بحق دوستان پاكش مىخواهيم، معرفت آنان را نصيب ما نموده و ما را موفق به ادامه راه آنان و پيروى از آنان نمايد.
۱. فرقان. آيه ۲۳.