اشتباه كردى! بيا غذا بخور! زيرا من نمىگويم كه: جميع اشياء خدا هستند؛ چون از جمله اشياء جناب شما مىباشد؛ و من شكّى ندارم در اينكه شما در مرتبه حمار هستيد؛ يا پستتر از حمار؛ پس كجا مىتوان كسى قائل به الوهيّت شما بگردد؟ بنابراين احتياط شما بدون وجه است؛ بيا! غذا بخور!
حضرت آيت الله و سند التَّجريد و العرفان، حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى أعلى الله درجته … میفرمایند:
مرد حكيمى در اصفهان بود و عادتش بر اين كه چون وقت غذايش مىرسيد، خادم خود را مىفرستاد، تا براى او و براى هر كس كه در نزد اوست- هر كه مىخواهد بوده باشد- غذا بخرد؛ و آن حكيم با آن شخص حاضر با هم غذا بخورند.
اتّفاقاً روزى در وقت غذا يكى از طلّاب شهر براى حاجتى نزد وى آمده بود، حكيم به خادمش گفت: براى ما غذا بخر، تا ما تغذّى نمائيم؛ و خادم روانه شد، و براى آن دو نفر غذائى خريد؛ و حاضر كرد.
حكيم به آن مرد فاضل گفت: بسم الله، بيا غذا بخوريم! آن شيخ گفت: من غذا نمىخورم!
گفت: آيا غذا خوردهاى؟! گفت: نه.
گفت: چرا غذا نمىخورى با آنكه هنوز غذا نخوردهاى؟! گفت: من احتياط مىكنم از غذاى شما بخورم!
گفت: سبب احتياطت چيست؟! گفت: من شنيدهام كه تو قائل به وحدت وجود هستى! و آن كفر است و جايز نيست براى من كه با شما از غذاى شما بخورم، زيرا كه غذا به واسطه ملاقات با شما نجس مىشود!
گفت: تو معناى وحدت وجود را چه تصوّر كردهاى، تا اينكه حكم به كفر قائل به آن نمودهاى؟!
گفت: به جهت آنكه قائل به وحدت وجود، مىگويد به اينكه خدا همه اشياء است؛ و جميع موجودات الله هستند!
حكيم گفت: اشتباه كردى! بيا غذا بخور! زيرا كه من قائل به وحدت وجود هستم و نمىگويم كه: جميع اشياء خدا هستند، چون از جمله اشياء جناب شما مىباشد و من شكّى ندارم در اينكه شما در مرتبه حمار هستيد يا پستتر از حمار؛ پس كجا مىتوان كسى قائل به الوهيّت شما بگردد؟ بنابراين احتياط شما بدون وجه است و اشكال در غذا خوردن نيست! بيا! غذا بخور!