عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

ضرورت تشکیل حکومت اسلامی

نویسنده:علامه طهرانی

منبع:وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام صفحه ۱ تا۴

فهرست
  • ↓۱- ضرورت تشکیل حکومت اسلامی
  • ↓۲- معنا و آثار عزت
  • ↓۳- عزت مسلمین درپناه حکومت اسلام
  • ↓۴- پانویس

ضرورت تشکیل حکومت اسلامی

وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لَکنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۱]

(=تمام مراتب و محتوای عزّت ازآن خداست،وازآن رسول اوست،وازآن مؤمنین است؛ولیکن منافقین نمیدانند.)

عزّت به معنی استقلال،واتکاءبه ذات،و پابرجا و استوار بودن، وقیام بخود داشتن است.در مقابل ذلّت که به معنی انعطاف بخود گرفتن،و انفعال پذیرفتن، و برقرارنبودن، و تزلزل داشتن، وقائم به غیربودن است.

قرآن مجیدعزّت را از مختصّات خدا و رسول خدا و مؤمنان می شمرد که؛ اوّلاً وبالذّات مختصّ به خداست که؛أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً[۲].

(=آیا آنان عزّت رادر نزد ایشان(کافران)می جویند، درحالیکه تمام عزّت مختصّ به خداونداست؟)

ونیز؛مَن كاَنَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَللهِ‌َِّ الْعِزَّةُ جَمِيعاً[۳].

(=کسی که عزّت را طلب می کند؛عزّت به تمام مراتب مختصّ خداوند است)

وثانیاًوبالعرض به رسول خداکه در مرحله عبودیّتِ مطلقه،از خود گذشته،وجبین برخاک درگهش سائیده است؛وبه مؤمنانی که به پیروی از رسول او،ازخودیّت عبورکرده وبه حقیقت حقّ متحقّق گردیده اند.

معنا و آثار عزت

مسلمان عزیز است؛ زیرامعنی اسلام،تسلیم در برابرحقّ است و بس. بنابراین درهیچ منزل وطریقی مواجه باشکست نمیشود،وفروکش نمی کند،وحالت انفعال وپذیرش غیرحقّ به خود نمی گیرد؛ زیرا خود را به خدا عزّت بخشیده است.

رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمودند؛

مَن کانَ لِله کَانَ اللهُ لهُ.

[۴] (=کسی که برای خدا باشد، خدا برای اوست).

فلهذا،در هیچ یک ازموارد انعطاف پذیر،منعطف نمی گردد، نه در مال، نه درقدرت، نه در راه و روش، نه درعلم، ونه دراندیشه وعقیده.

امّا در مال انفعال نمی پذیرد،چون اقتصاد اسلام، دست اسلام است؛ و کفر را در آن تصرّف و تدبیری نیست.

وَ لَا تُؤْتُواْ السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتىِ جَعَلَ اللَّهُ لَكمُ‌ْ قِيَاماً[۵].

(= واموالتان را که خداوند و قوام و قیام شما را بدان وابسته نموده است، به دست کوته فکران و سفیهان مسپارید!)

و أمّا ازجهت قدرت، که پیوسته شمشیر در کف مسلمان است؛ وجایی که شمشیر باشد، حیات و زندگی است.

آزادیت به دسته شمشیر بسته اند

مردان همیشه تکیه خود را بدو کنند

آیات جهاد و وجوب دفاع، سراسر قرآن عزیز را فرا گرفته است.

وَ أَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَ مِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ ءَاخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ مَا تُنفِقُواْ مِن شىَ‌ْءٍ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ[۶].

(=و شما ای مؤمنین برای مبارزه با آنها خود را مجهّز و آماده کنید به آنچه در قدرت و توان خود دارید، از انواع قوّه و از اسبان سواری و دونده که بدین وسیله دشمن خدا، و دشمن خودتان، و آن کسانی را که اینک شما آنها را دشمن نمی دانید ولی خدا دشمن می داند، در دهشت و وهشت اندازید! و آنچه را ( از اموال و بدنها عِدَّه و عُدِّه) در راه خدا انفاق کنید به سوی شما بطور وافی و کامل خواهد رسید، و شما مورد ستم و ظلم قرار نمی گیرید!)

و امّا از جهت سیاست و روش، که ولایت و امامت، از اصولی ترین مسایل اسلام است. در زمان خود رسول الله، آن حضرت حاکم بودند، و سپس أوصیای بحقّ آن حضرت تا حضرت بقیّةالله الاعظم که مدار حکومت و سیاست است.

النَّبىِ‌ُّ أَوْلىَ‌ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِم[۷].

(= ولایت و صاحب اختیار بودن پیامبر، از ولایت و صاحب اختیاری مؤمنین بخودشان بیشتر و قوی تر است.)

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ[۸].

(= فقط و فقط صاحب ولایت برشما خداوند است، و رسول اوست، و کسانی که ایمان آورده آنانکه نماز را برپا می دارند و در وقتی که درحال رکوع هستند صدقه و زکوة می دهند.)

شأن نزول این آیه درباره ولایت امیرالمومنین علیّ بن أبیطالب علیه السّلام است که درحال رکوع دست خود را به سوی سائل دراز کرده، و انگشتری خود را بدو دادند.

و امّا ازجهت علم و فرهنگ، علوم مسلمین دنیا را روشن کرده است، و همه معترفند که؛ تا هزاران سال بعد، شرق وغرب عالم، جیره خوار و خوشه چین خوان و خرمن علوم مسلمانانند.

و امّا از جهت فکر و اندیشه، مسلمان خود فکر می کند و می اندیشد و منهج و راه فکری استواری دارد.

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَ مَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَكْبرَُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الاَْيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ[۹].

(= ای کسانی که ایمان آورده اید، افرادی را که از شما نیستند (و از کیش و آئین شما پیروی نمی کنند همچون یهودی و نصاری) همانند زیرپوش خودتان هم راز و هم سِرّ نگیرید! آنها درخراب کردن و تباه نمودن، و فساد در شما، ازهیچ امری دریغ ندارند، دوست دارند که شما درسختی ها و مشکلات بسر برید، بعضی از اینگونه دشمنی ها ازلابلای سخنانشان در دهانشان ظاهرشده است؛ امّا آن مقداری را که ظاهرننموده و در سینه ها و دلهایشان پنهان نموده اند، بسی بیشتر و فراوانتر است. و ما آیات و علائم راه درست و روش ناپسند را برای شما مبیّن داشته ایم به امید آنکه به تفکّر آمده و از نیروی عقلتان استمداد کنید!)

و بنابراین عزّت اسلام، دراستقلال اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و فکری متجلّی می باشد، در مقابل ذلّت که در تمام این زمینه ها ظهور و بروز می کند، و هر زمین سُست و عَفِنی را بیابد تخم خود را می کارد.

مسلمین براثرتکاهل و تساهل و عدم اعتناء به اُمور مهمّه و أصیله و غفلت یا تغافل ازعواقب وخیم و وحشتزای ذلّ عبودیت کفّار، تن به اسارت داده اند، و استعمار کافر در تمام شؤون آنها رخنه کرد:

در استعمار اقتصادی، ثروت و معدن، کشت و زرع، دام و دد، و تجارت و صنعت آنان را غارت نمود.

در استعمار نظامی، با لشکر آراسته سرزمین هایشان را اشغال کرد، و با تجهیزات فنی، ایشان را مغلوب و منکوب کرد.

در استعمارسیاسی، ریاست وحکومت را از ایشان گرفت، و خود را برآنها إمارت داد. و سیاست و روش تدبیر امور، و تشخیص منافع و مصالح را از دست آنها ربود و بدست خود داد.

در استعمار فرهنگی، علوم و آداب و کتب و مدارس و مکاتب و اخلاق و صفاتشان را ربود، و به جای آن از عادات و آداب شوم خود، ایشان را إشراب نمود.

و از همه زشت تر و کریه تر، در استعمار فکری، فکرشان و طریق تعقّل و راه اندیشه شان را برآنها بست که آنها دیگر نتوانند به طور درست و صحیح فکر کنند. و در نتیجه مسلمین همان چیزی را در اندیشه خود پروراندند که استعمار می خواست، و همان چیزی را دوست داشتند که استعمار دوست داشت، و ازهمان چیزی گریزان شدند که استعمار آنانرا از آن گریز می داد. و این مصیبتِ اعظم بود که همچون خوره بر پیکرمسلمین افتاد.

آخرچگونه می شود مسلمانی که درست در برابر کفر، در تمام شؤون خود از عقیده و اخلاق و آداب و رسوم ایستاده است، و استقلال و عزّتش جز این راهی را نشان نمی دهد؛ چنان در زاویه منفرجه ای بدور خود بگردد که همان خط مشی و راه و روش و صفات و کردار کفر بایستد و آن را بپسندد؟!

مسلمین چون از خواب غفلت بیدار شوند و خود را گم شده و سیلی خورده و غارت زده یافتند، اینک درصدد تدارک مافات برآمده، چشمان خمارآلود خود را مالیده، نگاهی به عقب و راه طی شده و صعب الرّجوع نموده، و نظری به پیش افکنده؛ با رجاء به فضل و رحمت حقّ، قدم در راه عزّت می نهند.

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيهِْم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ[۱۰].

(= و اگرساکنین شهر ها و قری ایمان بیاورند و تقوی پیشه گیرند، البته ما برکت های اسمان و زمین را برویشان می گشاییم.)

عزت مسلمین درپناه حکومت اسلام

تمام این مزایا را مسلمان وقتی حائز می شود که، حکومت وی بدست خود باشد، صاحب امر و نهی به او خودش باشد. فرمانده قوا و معلم تربیت و مدیرمسؤول اموال و رهبر و راهنمای وی در فرهنگ و اندیشه و خودش باشد؛ یعنی استقلال سیاسی داشته باشد و این ثمرات فقط درسایه حکومت اسلامی است.

تشکیل حکومت اسلام و خروج از زّی کفر و ولایت اجنبیّ، از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین و مادیّین و منافقین، از واجب ترین فرایض الهی و از ثمرآفرین ترین درختی است که با آن شخص مسلم می تواند از بقیه مزایا و بهره های انسانی بشری خود، چه فطری وچه عقلی وچه شرعی بهره ور شود و گرنه آن مزایا نیز بسیار کمرنگ و یا بی رنگ شده، و از اسلام جز اسمی و از قرآن جز درسی و ازحج جز صورتی و از نماز جز پیکری باقی نخواهد ماند.

پانویس

۱. ذیل آیۀ۸، از سورۀ ۶۳: المنافقون

۲. سوره نساء،آیه۱۳۹

۳. سوره فاطر،آیه ۱۰

۴. در مرصاد العباد، ص۴۶۷ آورده است، .در ص۶۶۰ گوید: حدیث نبوی است که در کشف الاسرار ج۱،ص۵۶۲ و ص۳۷۱ نیز آمده است.

۵. سوره نساء، آیه۵

۶. سوره انفال،آیه۶۰

۷. سوره احزاب، آیه۶

۸. سوره مائده،آیه۵۵

۹. سوره آل عمران،آیه۱۱۸

۱۰. سوره اعراف، آیه ۹۶