منبع: مقدمه کسر اصنام الجاهلیه ترجمه محسن بیدارفر
حكيم ربانى و فيلسوف الهى و عارف متأله و فقيه متبحر صدر الدين محمد بن ابراهيم القوامى شيرازى يكى از اعاظم مفاخر عالم تشيّع و دانشمندان ايران بشمار مىرود. تولد آن مرحوم در سال نهصد و هفتاد و نه قمرى است، چه آنكه در حاشيه اسفار خطى كه به خط مرحوم قوام الدين احمد ولد مصنف «اسفار» كه صدر الدين صاحب ترجمه است در مبحث اتحاد عاقل بمعقول از امور عامه آنجا كه مصنف وصول به تحقيق مسئله اتحاد عاقل بمعقول را از افاضات خاصه الهيه به خود مىداند چنين نوشته است كه: تاريخ اين افاضه روز جمعه شهر جمادى الاولى در عام يكهزار و سى و هفت قمرى است، و نوشته كه: از عمر مصنف در اين هنگام پنجاه و هشت سال گذشته است. و رحلت اين بزرگ در سنه يكهزار و پنجاه قمرى است.
پدر او ميرزا ابراهيم از وزراء دوره صفويه بوده و وى را فرزندى ذكور نبوده است. به نذر شرعى ملتزم مىشود كه هرگاه داراى پسرى صالح و موحد شد مال كثيرى در راه خدا انفاق نمايد.
پس از رسيدن صدر الدين به سن رشد كه تحصيلات مقدماتى و بعضى از سطوح فقه و اصول را تكميل نمود مسافرت به شهر اصفهان كرده و در آنجا در ابتداء در نزد مرحوم شيخ الاسلام وقت بهاء الدين محمد عاملى (ره) به تحصيل فقه و اصول و تكميل آن پرداخت و بعد از تكميل به راهنمائى استاد به محضر خاتم الحكماء و المجتهدين مرحوم سيد محمد باقر استرآبادى مشهور به داماد و متخلّص به اشراق مشرف گرديده و علوم حكميه را از انفاس قدسيه مرحوم مير بنحو اتمّ و اكمل استفاده نمود و از هر دو استاد خود اجازه محكمه دريافت فرموده چنان كه در اول شرح بر اصول كافى با نهايت ادب و تجليل از آن دو بزرگوار اسم برده و اجازه خود را ذكر نموده.
پس از مراجعت به شيراز چنانكه عادت ديرينه ابناء عصر قديم و حديث همين است محسود بعضى از مدعيان علم قرار گرفت و بقدرى مورد تعدّى و ايذاء و اهانت آنان قرار گرفت كه در نتيجه از شيراز خارج و در نواحى قم در يكى از قرى منزل گزيد و به رياضات شرعيه از اداء نوافل و مستحبات اعمال و صيام روز و قيام در شب اوقات خود را صرف مىنمود. و بهطورىكه از اساتيد مسموع حقير شد هفت مرتبه با پاى پياده همراه قافله به حج مشرف گرديد كه الحق فوق همه رياضات شاقه مىباشد.
در فن فلسفه الهى و تحقيق مسائل غامضه علم ما فوق الطبيعة و استقامت فهم و حسن سليقه بىنظير و عديل است و باعتقاد حقير در الهيات و فن معرفة النفس بر شيخ الرئيس راجح و مقدم است و در حسن تعبير و سلاست كلام و جزالت منطق و تقرير كسى به پايه او نرسيده.
در علم فقه صاحبنظر و تحقيق است چنانكه قولى از اين بزرگ مرد در باب نيت در وضوء صاحب حدائق نقل نموده كه استاد المتأخرين مرحوم شيخ مرتضى هم در كتاب طهارت از صاحب حدائق نقل كرده و هر دو تحسين و تصويب قول صاحب ترجمه را فرمودهاند و چنين بنظر مىرسد كه خودم در شرح اصول كافى اين تحقيق را ديدهام.
و در علم رجال وحيد و فريد عصر بوده چه آنكه در «شرح اصول» حال راويان اخبار و احاديث «كافى» تحقيقات دقيقه درج فرموده است.
و در فن رياضى از هندسه و هيئت ماهر بوده چنانكه از شرح او بر «هداية» اثير الدين ابهرى مستفاد مىشود.
بزرگترين فضيلت علمى مرحوم صدر المتألهين تطبيق قواعد حكمت الهى با قواعد عرفان و طريقه عرفاء است و حال آنكه قبل از او مباينت بين حكمت و ذوق عرفان مشهور بوده.
بطور كلى بىاعتنا باوضاع دنيويه و شئون ماديه بوده است و بقدر ذرهاى هم در مقام ارضاء خاطر عوام نبوده. در آن عصر كه نوع مصنفين كتب ديباچه مصنفات خود را باسم پادشاه وقت يا يكى از وزراء و رجال مصدّر مىنمودند در مصنفات صدر المتألهين عين و اثرى از اين معنى نمودار نيست. با كثرت كتبى كه نوشته و تأليف نموده در هيچيك اسمى از كسى نبرده است ليكن باعتقاد حقير با همه فضائل كه در صاحب ترجمه بوده قدرى ساده طبيعت بوده و عنان قلم را مالك نبوده است چه كه بعضى از مباحث علمى كه هرچند حق دانسته شود نبايست در كتاب كه سند عمومى است ثبت بشود، زيراكه بطور قطع در مباحث دقيقه علم الهى و فن اعلى پارهحقايقى است كه فهم و نيل آن در هر عصر مخصوص به يك يا دو نفر است. اذهان ديگران طاقت فهم و تحمل آن را ندارند بلكه مطلبى برخلاف واقع از كتاب تصور نموده به فهم قاصر خود آن را به مصنف نسبت مىدهند بالاخص اگر با اغراض نفسانيه و امراض روحيه شخص توأم گردد و البته توليد تشنيع و اهانت نسبت به مصنف كتاب خواهد نمود چنانكه صاحب ترجمه خود گرفتار بوده است.
مصنفات آن مرحوم بسيار است مثل شرح بر اصول كافى و مفاتيح الغيب كه مقدمه تفسير بر قرآن نگاشته است و تفسير قرآن كه مهمات آيات قرآنيه را تفسير و تحقيق فرموده و اسفار اربعه در فن حكمت اعلى در چهار سفر و شواهد ربوبيه كه بسيار كتاب مطبوع و مشكلى است و مبدا و معاد و شرح بر هدايه اثيريه و رساله حدوث و كتاب مظاهر و كتاب مشاعر و حكمة عرشيه و كتاب اسرار الآيات و رساله در حشر جميع اشياء و رساله در تشخص و رساله در اتصاف مهيت بوجود و رساله موسومه بسر النقطه و رساله در خلق الاعمال و رساله در تصور و تصديق و رساله اجوبه نصيريه و رساله كسر الاصنام و رساله در اجوبه مسائل معاصر خود شمس الدين گيلانى و حواشى و تعليقات بر الهيات شفا و تعليقات بر منطق و حكمت كتاب حكمة الاشراق سهروردى و شايد هم بعضى از نوشتههاى ديگر داشته كه از بين رفته است.
مرحوم اللّه وردى خان كه از رجال بزرگ دوره صفويه است مدرسه در شيراز بنا نموده كه هنوز هم بنام مدرسه خان باقى است، صدر المتألهين صاحب ترجمه را راضى نمود كه در مدرسه وى تدريس نمايد.
چندين سال كه آن مرحوم مشغول به افاضت بوده شاگردان بسيارى تربيت نموده است كه عدهاى از آنان براى حقير معلوم است:
يكى مرحوم محمد بن مرتضى الملقب بمحسن المتخلص بالفيض الكاشانى كه سمت اختصاصى به مرحوم صدر الدين داشته و داماد وى بوده است دوم مرحوم مولى عبد الرزاق ابن الحسين اللاهيجى كه متخلص بفياض است و او نيز داماد استاد بود و بسيار محقق بوده و در تدبير معاشرت و زندگى زبردست و هشيار بوده، مشرب او در حكمت ظاهرا مخالف طريقه استاد است و بنظر چنين مىنمايد كه به مشرب مشّائين نزديك است ولى از آخر جلد دوم شوارق او مستفاد مىشود كه اين خود تدبير عملى بوده است. سوم مرحوم شيخ حسن تنكابنى، چهارم ملا محمد ايروانى، پنجم شاه ابو الولى شيرازى، ششم ميرزا ابراهيم فرزند صاحب ترجمه، هفتم قوام الدين احمد فرزند ديگر آن مرحوم.
بيان كرديم كه مرحوم صدر المتألهين هفت سفر پياده به مكه معظمه مشرف گرديده است. در سفر هفتم در بصره داعى حق را لبيك گفته و روح بلندپرواز آن مرحوم به عالم قدس متصل گرديده و در بصره دفن شده است.
قريب چهل سال قبل از يكى از سادات عرب ساكن نجف اشرف كه به بصره مكرر رفته بود پرسيدم و از قبر صاحب ترجمه پرسش نمودم. همينقدر در جواب گفت در بصره قبرى است مشهور به قبر ملا صدراى شيرازى و ليكن در اين اواخر كسانى كه براى تحقيق اين معنى به بصره رفته بودند براى آنها چيزى و محلى معلوم نگرديده است و احتمال مىرود كه در اثر تغييرات اوضاع شهر، نشانيهاى قبر از بين رفته است و اللّه تعالى يعلم.
تحقيقات مختصات مرحوم صدر المتألهين كه ابتكار فرموده يا آنكه اگر سابقين گفتهاند مبرهن نبوده است:
و ليكن هذا آخر ما اردنا من ترجمة حال صدر الدين حسبما وصل ايضا و الحمد للّه حق حمده.