عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

شب آخر ماه رمضان در کلام مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

منبع: المراقبات ترجمه ابراهیم محدث بندرریگی ٬ صفحه ۳۱۶ تا ۳۳۱
فهرست
  • ↓۱- اعمال شب آخر ماه رمضان‌
    • ↓۱.۱- عملى براى قبول شدن اعمال ماه رمضان‌
    • ↓۱.۲- عملى از امام زين العابدين عليه السّلام در اين شب‌
    • ↓۱.۳- محاسبه نفس‌
    • ↓۱.۴- وداع با ماه رمضان‌
      • ↓۴.۱- توضيح وداع با ماه رمضان‌
    • ↓۱.۵- توبه‌
    • ↓۱.۶- مناجات با نگهبان روز
  • ↓۲- پانویس

اعمال شب آخر ماه رمضان‌

اعمال مهمى در اين شب براى اهل بيدارى وجود دارد از قبيل:

عملى براى قبول شدن اعمال ماه رمضان‌

۱- براى قبول شدن اعمال ماه رمضان اين عمل وارد شده است:

عمل شريفى كه سيد قدّس سرّه آن را در «اقبال» از «جعفر بن محمد الدوريستى» از كتاب «حسنى» از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده است كه فرمودند:

«كسى كه در شب آخر ماه رمضان ده ركعت نماز بجا آورد، در هر ركعت يك بار فاتحة الكتاب و ده بارقل هو اللّه احدبخواند و در سجده و ركوع خود ده بار بگويد:سبحان اللّه و الحمد للّه و لا إله إلا اللّه و اللّه أكبر و در هر دو ركعت يك بار تشهد خوانده و سپس سلام بدهد، و در پايان ده ركعت نماز بعد از سلام دادن صد بار «استغفر اللّه» بگويد و هنگامى كه از استغفار فارغ شد سجده كند و در سجده بگويد:«يا حيّ يا قيّوم يا ذا الجلال و الإكرام يا رحمن الدّنيا و الآخرة و رحيمهما، يا اله الأوّلين و الآخرين اغفر لنا ذنوبنا، و تقبّل منّا صلواتنا، و صيامنا و قيامنا» - قسم به كسى كه مرا بحق به پيامبرى برانگيخت، جبرئيل بنقل از اسرافيل و او از پروردگار متعال به من خبر داد كه: - او سرش را از سجده برنمى‌دارد مگر اين كه خداوند او را آمرزيده، ماه رمضان را از او قبول نموده و از گناهانش مى‌گذرد، گرچه هفتاد گناه انجام داده باشد كه هر كدام از آنان بزرگتر از گناهان بندگان باشد، و از تمام اهالى منطقه‌اى كه در آن است قبول مى‌كند تا اين كه فرمود: اين هديه، مخصوص من و مردان و زنان امتم مى‌باشد و خداوند متعال آن را به هيچكدام از پيامبران و مردم قبل از من نداده است». [۱]

مؤمنى كه در پى اصلاح مردم بوده و بهره‌اى از رحمت خداوندى دارد، بايد اين نماز را بخاطر خير زيادى كه براى بندگان خدا دارد بخواند. عالمى كه در طول ماه براى هدايت مردم و اصلاح اعمال آنان در جايگاه وعظ نشسته بود چگونه مى‌تواند نسبت به اين عمل جزئى كه حتى باندازه يك جلسه وعظ نيز زحمت ندارد بى‌تفاوت باشد در حالى كه بخوبى مى‌داند كه موعظه‌هاى او براى تمامى كسانى كه در مجلس وعظ او حضور پيدا مى‌كنند سودمند نيست، چه رسد به اهل منطقه‌اش كه ممكن است گاهى جمعيت آن به چند ميليون نفر برسد. و نيز فايده وعظ براى آنان يك دهم فايده آمرزش و قبول تمامى اعمال اين ماه كه در روايت آمده نيست.

اگر كسى بگويد كه روايت قطعى نيست. در جواب او بايد گفت: با تمسك به «روايات تسامح» اين مشكل حل مى‌گردد. و اگر باز بگويد: فرض كن «روايات تسامح» اين روايات را مانند روايات قطعى گردانيد، ولى از كجا يقين كنيم كه اين عمل قبول مى‌گردد تا به فايده مذكور يقين پيدا كنيم؟ در جواب مى‌گوييم: اين اشكال در وعظ نيز موجود است، در حالى كه اين مشكل در اين عمل كمتر از وعظ مى‌باشد. زيرا اصلاح نيت در وعظ از چند جهت مشكلتر از اصلاح نيت در عبادات است. كه واضحترين آن همين است كه وعظ مناسب با دوستى مقام است، همچنين وعظ فقط در ميان جمعيت كثيرى از مردم امكان پذير است كه موجب مشكل شدن اصلاح نيت مى‌گردد.

عملى از امام زين العابدين عليه السّلام در اين شب‌

۲- از كارهاى مهم مطالعه مطالب و كارهايى است كه از امام زين العابدين عليه السّلام در اين شب نقل شده و انديشيدن در مقام، عبادت، تلاش زياد و عمل اوست. آنگاه ببيند كه خود با اين بدحالى، مقام پست و كوتاهى در عبادت پروردگارش، چه بايد بكند.

سيد ما قدّس سرّه در كتاب اقبال از شيخ ابى محمد هارون بن موسى التلّعكبرىّ رحمه اللّه و او از محمد بن عجلان نقل كرده است كه گفت:

از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مى‌فرمود:

«هنگامى كه ماه رمضان مى‌آمد على بن الحسين عليهما السّلام هيچ غلام و كنيزى را نمى‌زند و اگر گناهى از آنان سر مى‌زد، آنان را مجازات نمى‌كرد و فقط پيش خود در كاغذى مى‌نوشت فلان غلام يا فلان كنيز روزى چنين و چنان كرد و تأديب آنان را تا آخرين شب ماه رمضان به تأخير مى‌انداخت و در اين شب آنان را مى‌طلبيد و گرد خود جمع مى‌كرد. آنگاه نوشته خود را آشكار كرده و مى‌فرمود: فلانى چنين و چنان كردى و تو را تأديب نكردم آيا اين مطلب را بخاطر دارى؟ مى‌گفت: بله، فرزند رسول خدا تا از تمامى آنها اقرار مى‌گرفت. سپس در وسط آنان ايستاده و به آنان مى‌فرمود: با صداى بلند بگوييد:

على بن الحسين پروردگارت تمام اعمال تو را ثبت نموده است، همانگونه كه تو تمام كارهاى ما را نوشتى. و او نوشته‌هايى دارد كه حقيقتهايى را كه بزيان تو است، مى‌گويد و تمام گناهان كوچك و بزرگ تو را مى‌نويسد، همانگونه كه تو نوشته‌هايى دارى كه حقيقتهايى را كه بزيان ماست مى‌گويد و تمام كارهاى كوچك و بزرگ ما را نوشته است. هر عملى را كه انجام داده‌اى در پيشگاه او حاضر مى‌يابى، همانگونه كه ما تمام كارهايمان را نزد تو حاضر يافتيم.

پس عفو كن و ناديده بگير، همانطور كه از سلطان مى‌خواهى تو را عفو كند. اگر از ما درگذرى، او را با گذشت، مهربان و بخشنده خواهى يافت. و پروردگارت به هيچكس ظلم نمى‌كند. پس على بن الحسين مقام پست خود را در پيشگاه پروردگار حكيم و عادلى كه باندازه دانه خردلى ستم نمى‌كند [۲] در نظر داشته باش. كه اگر باندازه وزن ذره خردلى باشد خداوند آن را مى‌آورد و فقط خداوند را شاهد و حسابرس بدان. گذشت كن و نديده بگير، تا خداوند نيز از تو بگذرد و نديده بگيرد.

که خداوند مى‌فرمايد: «بايد گذشت كنند و نديده بگيرند، آيا دوست نداريد خداوند گناهان شما را ببخشد.»[۳]

اين كلمات را خطاب به خود مى‌گفت و به آنان ياد مى‌داد و آنان با او مى‌گفتند. و در حالى كه بين آنان ايستاده بود گريه مى‌كرد و مى‌گفت:

پروردگار ما ما را امر كردى كه از كسى كه به ما ستم روا داشته درگذريم. ما به خود ظلم كرديم و همانگونه كه فرمودى از كسانى كه به ما ظلم كردند گذشتيم. پس ما را عفو فرما. زيرا تو از ما و كسانى كه آنان را به عفو امر فرمودى، به آن سزاوارترى. و امر فرمودى گدا را از در خانه‌هاى خود رد نكنيم و اكنون در حالى كه گدايان و فقيرانى هستيم به سوى تو آمده و در آستانه و درت اقامت گزيده و بخشش، احسان و نيكى تو را خواهانيم. بدينوسيله بر ما منت گذار و ما را نااميد مگردان، زيرا تو از ما و كسانى كه به اين كار امر شده‌اند، به اين مطلب شايسته‌ترى. خداى من اكرام نمودى. بنابراين مرا كه از گدايان تو هستم اكرام كن. و با بخشش، نيكى نمودى پس مرا از عطاياى خود بهره‌مند ساز.

آنگاه به آنان رو كرده و مى‌گفت:

و شما را عفو كردم آيا شما نيز از من و بدرفتاريم مى‌گذريد؟ من بد مالکی هستم، پست ستمكار، و مملوك پادشاهى كريم، با سخاوت، عادل، نيكى كننده و بخشنده‌ام.

آنگاه آنان مى‌گفتند:

آقاى ما تو و بديهايت را عفو كرديم.

سپس به آنها مى‌فرمود: بگوييد:

خداوندا از على بن الحسين درگذر همانگونه كه ما را عفو كرد. و او را از آتش رها كن همانگونه كه ما را از بردگى خارج كرد، آنان نيز همين را مى‌گفتند.

آنگاه مى‌گفت:

اللّهمّ آمين ربّ العالمين ، برويد من شما را عفو و شما را آزاد كردم به اميد گذشت از خود و رهايى خودم.

و آنان را آزاد مى‌كرد. هنگامى كه روز فطر فرا رسيد عطايايى به آنان عنايت نموده تا محفوظ مانده و از مردم بى‌نياز شوند. و سالى نبود كه در شب آخر ماه رمضان حدود بيست نفر را آزاد نكند.

و مى‌فرمود:

خداوند متعال در هر شب ماه رمضان هفتاد ميليون نفر را از آتش رها مى‌كند كه همگى سزاوار آتش هستند. و هنگامى كه شب آخر ماه رمضان فرا رسد بتعداد همه كسانى كه در اين ماه رها نموده است نجات مى‌دهد. و من دوست دارم خداوند مرا ببيند كه باميد نجات خودم از آتش، عده‌اى از كسانى را كه مالك هستم در سراى دنيا در راه خدا آزاد مى‌نمايم.

هيچگاه خادمى را بيش از يك سال كامل به خدمت نگرفت. زيرا اگر برده‌اى را در اول يا وسط سال مى‌خريد در شب فطر آزاد مى‌كرد و عده ديگرى را در سال بعد مى‌خريد و سپس آزاد مى‌نمود. و تا زمانى كه به خداوند ملحق شد همينگونه بود. و نيز در حالى كه هيچ نيازى به سياه پوستان نداشت تا با خريدن آنان نيازش را برآورده سازد، آنان را مى‌خريد و هنگام بازگشت از عرفات دستور مى‌داد آنان را از بردگى آزاد نموده و اموالى به آنان ببخشند».

اگر بتواند، بايد خود را شبيه به امامش گردانيده و در شكل اين عمل بزرگ به او اقتدا نمايد كه اين كار گواراى او باد. و اگر نمى‌تواند حتما باندازه‌اى كه مى‌تواند آن را انجام بدهد. و كمترين كارى كه در اين جهت مى‌تواند انجام بدهد اين است كه ستمهايى كه زن، فرزند، خدمتكار و اجيرش نسبت به او روا مى‌دارند را ثبت كرده و در شب آخر ماه رمضان از آنان گذشت نمايد. و بهتر است آنچه را كه ثبت كرده است يكی يكی گفته و با پروردگار خود مناجات(نجوا) نمايد و بگويد:

خداوندا فلان بنده‌ات در فلان مورد به من ظلم كرد و من صبر كردم و... آنگاه بگويد: خدايا مى‌دانى به من ظلم كردند و فقط بخاطر ترس از تو از آنان انتقام نگرفتم. باين اميد كه تو نيز عذاب خود را از من بازدارى. بندگانت را امر به عفو نمودى. پس آنان را از عفو خود محروم مفرما كه شما به عفو شايسته‌تر از كسانى هستى كه آنان را به عفو دستور دادى.

خدايا به من توفيق دادى كه كسانى را كه به من ستم كردند ببخشم و بدين وسيله بر من منت گذاشتى. پس مرا از عفوت محروم مفرما. زيرا منت تو بجهت گذشت من از ديگران، بزرگتر از منت گذشت تو از من مى‌باشد. و بخاطر اين منت بزرگ آن منت كوچك را هم نصيبم بفرما.

خداوندا بنده، مالك حقيقى نيست و حق (خداوند) مالك اوست. پس كسى كه به من ستم كند حق تو را از بين برده و هنگامى كه امر فرمودى كه او را عفو نمايم در حقيقت تو او را عفو نمودى. پس آنگاه كه او را عفو مى‌نمايى از من نيز درگذر. خداوندا دستور دادى كسى را كه به ما تحيت و درود مى‌فرستد بهتر از او جواب گوييم و اكنون پاسخ بهتر اين است كه در مقابل اين عمل من كه بخاطر رضاى تو از كسانى كه به من ظلم نمودند گذشتم مرا با آتش نسوزانى و در مقابل اميد من به عفو فراوان و فضلت بعد از عفو، گناهانم را به چند برابر نيكى تبديل نموده و بدين وسيله من را به درجات بلندى رسانيده و اميدم را نااميد نگردانى.

آثار اين عمل‌

گرچه صرف قصد اين مطالب در دل مؤثر است ولى گفتن تمامى آن و انجام آن با اعضاى بدن اثرات مخصوصى دارد از قبيل:

الف- همانگونه كه عمل قلبى عبادتى قلبى محسوب مى‌شود، همانطور نيز انجام آن با اعضاى بدن عبادتى بدنى محسوب مى‌گردد.

ب- اين عمل باعث تأثير خاص و رقتى در قلب مى‌شود كه عمل قلبى بتنهايى اين اثر را ندارد. و نيز باعث انجام عملى ديگر مى‌گردد كه او نيز مؤثر بوده و بدين ترتيب فيض ادامه پيدا مى‌كند.

ج- اكتفا نكردن به گفتار، بلكه انجام آن با اعضاى بدن، باعث تأثير گذاشتن بر ديگران و الگو گرفتن آنان و رواج اين سنت نيكو در ميان جامعه مى‌شود. بهمين جهت اگر امام عليه السّلام فقط به عبادت قلبى اكتفا مى‌فرمودند اين مطلب به ما نمى‌رسيد و نمى‌توانستيم به آن عمل كنيم.

و بطور كلى اعضاى بدن نيز بهره‌اى از نور عمل داشته و انجام عمل با اعضاى بدن باعث ايجاد نور ديگرى در قلب علاوه بر نور عمل قلبى آن مى‌گردد.

محاسبه نفس‌

۳- از كارهاى مهم اين است كه مانند شريكى كه در پايان كار با شريك خود تسويه حساب مى‌كند، از نفس خود حساب كشيده، و سرمايه خود را كه همان عمر، ايمان و بركات ماه رمضان و نورهاى آن مى‌باشد را در نظر آورد، و ببيند آيا ايمان او به خدا، رسول، كتاب و حجتهاى او و روز قيامت بيشتر شده است يا نه؟ اخلاق او كه از اين معارف سرچشمه گرفته، چگونه است؟ خوف و رجا، صبر، زهد، خلوت نمودن براى ذكر خدا و تفكرى كه باعث انس است، شناختى كه محبت را بدنبال داشته و محبتى كه به رضايت، تسليم و توحيد منجر شود، شرح صدر ناشى از نور شناخت در ديدن غيب و گشادگى قلب او در تحمّل بلاها و حفظ اسرار، تا چه اندازه‌اى است؟ چگونه در «سراى فريب» آرام نگرفته و به «سراى جاويد» بازگشت كرده است؟ آيا ماه رمضان و اعمال اين ماه تأثيرى در اين امور داشته است يا نه؟ در مورد افعال و حركتهاى اعضاى بدنش بينديشد. آيا همانگونه باقى مانده يا در اين مورد بيشتر به احكام الهى توجه نموده است؟ بخصوص نسبت به حركتهاى زبانش هنگام سخن گفتن در مورد آنچه به او مربوط نبوده، سخنان باطل، دروغ، غيبت، تهمت، تعرض به آبروى مؤمنين، فحش، اذيت و غيره. اگر ببيند كه تمام اين موارد همانطور كه بوده باقى مانده، بايد بداند كه اين مطلب ناشى از كارهاى بد او در اين ماه پر بركت بوده و تاريكى گناهانش بر نورهاى اين شهر درخشان و روشنى بخش فائق آمده است. زيرا ممكن نيست كه نورهاى ماه رمضان، شبهاى قدر و اين دعاهاى گرانقدر قلب او را روشن كند ولى باز هم به گناهان سابق خود ادامه دهد.

كسى كه چنين ضررى كرده است، بايد از خطر دعاى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بترسد، آنجا كه مى‌فرمايند:

«خداوند كسى را كه از ماه رمضان خارج شود و آمرزيده نشود نيامرزد.»[۴]

زيرا يكى از سخت‌ترين مصيبتها و بزرگترين بلاها همين است. بايد با يارى خدا، پناه آوردن به رحمت و رفتن به درگاه او - و در حالى كه با زبان حال مى‌گويد:

«اى كسى كه به داد بيچاره مى‌رسى هنگامى كه تو را بخواند و گرفتارى او را برطرف مى‌نمايى»[۵]

خود را اصلاح نموده، بر گناهان خود گريسته و آثار اين اعتراف صادقانه را در خود هويدا سازد و با زبان حال بگويد:

«هيچ خدايى بجز تو نيست تنزيه مى‌كنم تو را و منم كه ستمكارم» [۶]

يكى از نشانه‌هاى اصلاح حال داشتن علامت گناهكاران و ترس آنان و آمرزش خواستن از خداى متعال باندازه گناهان مى‌باشد. و اگر نفس او كه عادت به تنبلى نموده است، نتواند او را براى بجا آوردن حق استغفار يارى كند، بايد از درى كه شيطان از آن در وارد شد و به مراد خود رسيد كه همان در نااميد نشدن است بر خداوند وارد شود. و بالاخره بايد در آخر ماه تمام چيزهايى را كه از دين خود ضايع كرده جبران نمايد، تا براى روز عيد و ديدار با خداوند در اين روز آماده شده و از فوايد آن محروم نشود. و بدين ترتيب به زيانى جبران ناپذير گرفتار نگردد.

وداع با ماه رمضان‌

۴- كار مهم ديگر وداع ماه رمضان و متأثر شدن بخاطر جدايى از آن است. در اين رابطه دعاها و مناجاتهايى پرارزش با ماه بزرگ خدا رسيده است.

توضيح وداع با ماه رمضان‌

اگر خدا حافظى با «زمان» - كه فاقد درك سخن ما و خدا حافظى است - برايت مشكل است به جواب سيد - قدّس اللّه سره - در اقبال مراجعه كن. و اگر به آن قانع نشدى اين مطالب را بخوان:

زمان و مكان و ساير چيزهايى كه از قبيل حيوانات نيستند، گرچه در اين عالم و به اين شكل درك و شعورى ندارند ولى تمام آنها در بعضى از عالمهاى بالاتر داراى زندگى، درك، توانايى سخن گفتن و بيان نمودن و دوستى و دشمنى مى‌باشند. و روايات بسيارى كه درباره احوال عالم برزخ و قيامت رسيده و نيز مكاشفات اهل مكاشفه اين مطلب را ثابت مى‌كند. تمام موجودات اين عالم، قبل از بوجود آمدن، در عالمهاى ديگرى بوجود آمده‌اند و موجودات در هر عالمى شكل و خصوصياتى مخصوص به آن دارند كه با شكل و خصوصيات اين عالم فرق مى‌كند.

يكى از خصوصياتى كه بعضى از عالمهاى برتر دارند اين است كه تمام موجودات آن زنده بوده و داراى شعور مى‌باشند و شايد اين آيه هم اشاره به همين مطلب داشته باشد: «و همانا سراى آخرت بهترين زندگى است.»[۷] زيرا فقط سراى آخرت را زندگى ناميده است.

رواياتى كه درباره سخن گفتن ميوه‌ها در بهشت و خوشحال شدن تخت و سرور او بخاطر تكيه زدن مؤمن بر آن وارد شده است نيز دلالت بر حيات موجودات در عالم آخرت دارد و حتى بعضى از روايات دلالت بر سخن گفتن زمين با مؤمن و كافر دارد.

سخن گفتن سنگريزه در دست رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه از معجزات آن بزرگوار است نيز از همين قبيل است، زيرا سخن گفتن آن در ملكوتش مى‌باشد. و اعجاز رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فقط در رسانيدن سخن گفتن (با زبان ملكوتى) او به گوش مردم اين جهان است.

حتى تمام معجزاتى كه پيامبران و اولياء از خود بروز داده‌اند، از قبيل به سخن واداشتن جمادات و زنده كردن آنها، از همين قبيل است.

زندگى عصاى موسى و پرنده عيسى يك زندگى ملكوتى و بر اهل اين عالم پوشيده بود و زمانى كه خداوند لازم ديد اين زندگى را براى مردم آشكار نمود. زمان نيز در بعضى از عوالم خود زنده و داراى شعور است.

پس وداع با او و مخاطب ساختن او در عالم خودش چه اشكالى دارد مهم اين است كه وداع كننده بايد در اظهار غم و اندوه هنگام وداع راستگو باشد، تا مبادا با دروغ و نفاق - در چنين زمان گرانقدرى - اين ماه را به پايان برساند، گرچه چنين صداقتى فقط براى كسانى تحقق پيدا مى‌كند كه با اشتياق و علاقه نه با نارضايتى و زحمت اين ماه را بسر برده باشند.

بطور كلى غم در ماهيت وداع وجود دارد، و فقط كسى غمگين مى‌شود كه به همراه وداع كننده خود علاقمند باشد و چنين كسى نه تنها با او مخالفت نمى‌كند، بلكه آنچه را كه مورد علاقه اوست بجا مى‌آورد.

بنابراين اگر از آمدن ماه رمضان و روزه و عبادتهاى آن خوشحال باشى و به آن علاقمند بوده و نسبت به انجام اعمالى كه در اين ماه وارد شده، با توجه و در اين جهت جدى و به كرامت، فضل و فايده آن - آنگونه كه بايد - معتقد باشى، طبيعى است كه از جدايى آن غمگين شده و بسر آمدن آن براى تو سخت است. و در چنين صورتى اگر بگويى:

«السلام عليك من قرين جلّ قدره موجودا و افجع فراقه مفقودا ، سلام بر تو كه همراهى و وجودت گرانقدر و نبودن و جداييت فاجعه است».

راستگو خواهى بود. و نيز اگر در مناجات با پروردگار خود بگويى:

«نحن مودعوه وداع من عز فراقه فغمنا، و اوحش انصرافه عنا فهمنا ، ما با او مانند كسى كه جدايى از او سخت و رفتن او موجب وحشت است، وداع كرده و غمگين شديم.» '''

گفتار تو صادقانه خواهد بود.

ولى اگر - پناه بر خدا - اين ماه براى تو سخت بوده و با سختى روزه و عبادتهاى آن را انجام داده باشى از باقى ماندن آن ناراحت باشى و در پايان ماه با چنين سخنانى با اين ماه وداع كنى، ماه رمضان تو را دروغگو خواهد دانست و در جواب تو مى‌گويد: «از سخنانت خجالت نمى‌كشى، به همراهى من راضى نبودى و من براى تو سخت بودم، به خيرات و هدايا و تحفه‌هايى كه براى تو بود بى‌اعتنايى مى‌كردى و با اشتياق و رغبت به استقبال من نيامدى، با انس و علاقه مرا همراهى نكرده و مشتاق تمام شدن و جداييم بودى و اكنون در قلبت از جدايى من خوشحال ولى با زبانت اظهار غم و اندوه مى‌نمايى» در اين صورت اگر خداوند در جواب مناجات از تو روى گردانده يا بخاطر دروغ گفتن و كوچك دانستن جناب قدسش تو را مجازات نمايد، چه حالى خواهى داشت اگر از مقام ماه رمضان نزد خدا و باندازه فضل و نعمتى كه براى تو داشته است آگاهى داشته باشى متناسب با نيكيهايى كه نسبت به تو انجام داده و رفتار كريمانه‌اى كه با تو داشته با آن برخورد خواهى كرد. و براى اين كه مقام اين ماه براى تو روشن شود، مى‌توانى آن را مانند ميهمان بزرگوارى كه بر تو وارد شده بدانى كه با آمدن او سود تو بيشتر شده و مقامت بالاتر رفته است، همانگونه كه در روايات آمده است. اگر بدانى كه اين ميهمان باعث نجات تو از جهنم و رسانيدن تو به بالاترين درجات نزديكى در بهترين مكانهاى صدرنشين بهشت همراه با پيامبران و صديقين شده، و تو را در مكان صدق همراه پيامبران و رسولان و فرشتگان مقرب خواهد نشاند[۸] ، چگونه با اين ميهمان برخورد مى‌كنى و از همراهى آن لذت مى‌برى و چگونه از او مراقبت كرده و خود، خانواده و تمام چيزهايى را كه براى تو عزيز است فداى آن مى‌كنى و چگونه از جدايى آن به وحشت مى‌افتى در اين هنگام با حالتى با آن وداع مى‌كنى كه سرور سجده كنندگان عليه السّلام با آن وداع نمود، و ماه رمضان نيز آنگونه كه با او وداع نمود با تو وداع خواهد كرد. و حتى بهتر از وداع تو با تو وداع مى‌كند و هنگام وداع با تو بالاتر از آنچه كه تو اظهار كردى، اظهار مى‌كند. زيرا هميشه عنايت مقام بالا بهتر و كاملتر از مقام پايين است.

و اگر حال تو در تمام ماه يكسان نبود، يعنى گاهى از وجود ماه رمضان راضى، از همراهى آن خوشحال، با نورهاى آن نورانى، از فيوضات پاك و بركات آن با بهره، آگاه به فوايد آن، شكرگزار نعمتهاى آن، بياد دارنده منت‌هاى آن، جدّى در مراقبت آن، از توشه‌هاى آن با بهره و با اثرهاى بزرگ آن سعادتمند بوده، و گاهى از اين امور غافل يا مخالف با مقتضاى آن باشد، بايد در آخرين شب با معذرت خواهى صادقانه و اظهار توبه و پشيمانى برخاسته از دل، نه زبان، او را راضى كنى. زيرا او مهمان بزرگوارى است كه كريمترين كريمان او را فرستاده تا خير او به تو برسد و با كمى سخنان لطيف در هنگام معذرت خواهى، از تو راضى خواهد شد.

مصيبتى را كه در طول اين ماه بر خود وارد كرده‌اى مى‌توانى با پشيمانى صادقانه و آمادگى كامل جبران كنى و با اين عبارت لطيف بگويى: «خدايا با اين ماه و كرامت بزرگ كه كسى از مقدار آن آگاه نيست ما را بزرگ داشتى ولى ما آن را تباه كرديم. و همانطور كه بهتر از همه مى‌دانى بر خود ستم كرديم. شبها و روزهاى اين ماه گذشت. اكنون عنايتى از عنايات تو نصيبم گشته، از خواب غفلت بيدار شده و مصيبت و جنايت بزرگ خود را فهميدم. در حالى كه اكنون به هلاكت نزديك شده‌ام، در پيشگاه تو به بدكارى و تباه كردن اين كرامت بزرگ و قرار دادن خود در هلاكت جاويد و افسوس بزرگ، معترف هستم. اكنون چه كسى مرا از عذابت نجات مى‌دهد و چه كسى مرا از آثار اعمال بدم كه در دل قرار دارد رها خواهد نمود با اين بدحالى و در ميان هلاكت خود با يادآورى تو فهميدم كه مرا به حال خود و غفلتم رها نكرده و در «توبه» را بر من نبسته‌اى. بنابراين از رحمتت نوميد نمى‌گردم. زيرا غير از كافران كسى از بخشش تو نوميد نمى‌گردد. و از رحمتت مأيوس نمى‌گردم زيرا بجز زيانكاران كسى از رحمت تو مأيوس نمى‌شود.

پس با رحمتى كه بندگان هلاك شده‌ات را با آن نجات داده، با قبولى كه با آن ساحران فرعون را پذيرفته و با اجابتى كه فرعون و بدترين دشمنانت، شيطان - كه مهلت خواست و به او دادى - را اجابت كردى مرا نيز نجات ده، با قبول خود مرا بپذير و دعايم را در اين شب اجابت كن و آنگاه گناهانم را به چند برابر اعمال خير مبدّل گردان، نامم را در اين ماه مبارك از دفتر سيه روزان جهنم پاك، و در دفتر رستگاران در بهترين جاى بهشت ثبت بفرما، و مرا به دوستان قديمى و برگزيدگان نزديك خود ملحق فرما، بحق محمد و آل پاك او - درود تو بر تمامى آنان باد.

خدايا گناهان و كمى حيايم رويم را نزد تو سياه كرده است. پس با روى نورانى آل محمد - درود تو بر آنان باد - به سويت روى آوردم تا مرا قبول نمايى و پناهم دهى. خدايا اين ماه سراى ميهمانى تو است و دوست ندارى كه ميهماندار از ميهمان خود پذيرايى نكند، گرچه ميهمان از كسانى باشد كه پذيرايى نكردن از او، او را نابود نكرده و ميهماندار از كسانى باشد كه احسان، دارايى او را كم مى‌كند. و اگر تو مرا از پذيرايى خود محروم نمايى در پناه تو گرسنه مانده و به هلاكت مى‌رسم، اى كسى كه احسانش دارايى او را افزايش مى‌دهد»

توبه‌

۵-آنگاه توجه داشته باش كه با بازگشتى صادقانه ماه را به پايان رسانده و از اين پس با اهداف پروردگار و مولايت مخالفت نكنى.

مناجات با نگهبان روز

۶- سپس در ساعات پايانى روز آخر، كه روز عرضه اعمال ماه است، با نگهبان روزت كه از معصومين عليهم السّلام مى‌باشد با رعايت آداب تواضع و توسل، مناجات نما. و آنگونه بگو كه محبت آنان را برانگيخته و باران رحمت و كرامت آنان بر تو ببارد. و با معذرت خواهى اعمالى را كه در اين ماه انجام داده‌اى را به آنان واگذار نما و با درخواستى تضرع‌آميز بخواه كه با شفاعت و دعايشان اعمالت را اصلاح نموده و با تضرع از خدا بخواهند كه با عفو فراوان خود آن را پذيرفته و به چندين برابر، اعمال خير تبديل نمايد. و اگر امور مذكور را در آخر روز در سجده انجام دهى و اين ماه را با حال سجده و گرسنگى به پايان برسانى و با اين حال وارد شب عيد شوى، اميد است به كرامتى از جانب خداوند متعال برسى كه بالاتر از آرزويت باشد.

پانویس

۱. إقبال الأعمال: ۱ - ۴۱۷ - ۴۱۹

۲. إنّها إن تَكُ مِثقالَ حبّةٍ مِن خَردَل. لقمان. ۱۶.

۳. وَ ليَعفُوا و ليَصفَحُوا أ لا تُحِبُّونَ أن يَغفِرَ اللَّهُ لَكُم . نور. ۲۲.

۴. «من‌ انسلخ عنه شهر رمضان و لم يغفر له فلا غفر اللّه له» إقبال الأعمال: ۱ - ۴۵۴

۵. أ مَّن يُجِيبُ المُضْطَرَّ إذا دَعاهُ و يَكْشِفُ السُّوء. نمل. ۶۲

۶. لا إلهَ إلا أنتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظّالِمين. أنبياء. ۸۷.

۷. و إنَّ الدارَ الآخِرَةَ لِهيَ الحَيَوان. عنكبوت. ۶۴.

۸. فِي مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَليكٍ مُقتَدِر.قمر. ۵۵.