وقتی انسان وارد عالم آخرت می شود می بیند همۀ آن چه که تا به حال مستقل از خدا می دید، وابستۀ به خدا، پرتوِ پروردگار و تجلی خداوندست. در آن جا می فهمد که در تمام عمرش با امور غیر واقعی و اعتباری زندگی کرده و باید از این ها عبور می کرده و به آن واقعیت اصیل می رسیده اما در اعتبارات متوقف شده بود.
به یک معنای عمیق تری تمام امور دنیا کلا اعتبارند. به این معنا که حتی امور حقیقی دنیا – مثل تلفن همراه، کتاب، میز و ... – را چون در دنیا مستقل از خدا و پایدار می بینیم به نوعی از اعتبار دچار هستیم. یعنی ما – که به مقام توحید خالص نرسیده ایم – کتاب را آن چنان که هست نمی بینیم و آن را مستقل می پنداریم؛ میز را آن چنان که هست نمی بینیم و مستقل دریافت می کنیم و ... . لذا خودش درجه ای از اعتبار دارد. همان طوری که در دنیا نسبت به دست و پای خود مالکیت حقیقی داریم، همین مالکیت حقیقی نسبت به دست و پا، خودش یک نوع اعتبار است. زیرا واقعا مالک اصلی خداست و ما صرفا امانت داریم. پس در یک افق عمیق تری دنیا کلش اعتبار است.
وقتی انسان وارد عالم آخرت می شود می بیند همۀ آن چه که تا به حال مستقل از خدا می دید، وابستۀ به خدا، پرتوِ پروردگار و تجلی خداوندست. در آن جا می فهمد که در تمام عمرش با امور غیر واقعی و اعتباری زندگی کرده و باید از این ها عبور می کرده و به آن واقعیت اصیل می رسیده اما در اعتبارات متوقف شده بود.
پس – به طور خلاصه – دنیا دار اعتبار است به دو معنا:
۱. خیلی چیزها خارجیت ندارند و خارجی می پنداریم.
۲. همان چیزهایی که خارجیت دارند، آن طور که خارجیت دارند آن ها را نمی بینیم و غیر واقعی می بینیم.
مراحل اعتبار در حيات انسان از نظر قرآن مجيد
در قرآن مجيد اشارهای به انواع اعتباراتی که انسان در دنیا به آن دچار میشود نموده و فرموده:
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ» {سورۀ۵۷: الحدید، آیۀ۲۰}
مرحوم علامه طهرانی در ذیل این آیه مطلبی را از مرحوم علامه طباطبائی ره از مرحوم شیخ بهائی ره نقل کرده و میفرمایند:
«ببينيد خداوند علىّ أعلا چگونه حقيقت را براى انسان مجسم مىكند؛ مى فرمايد: اين زندگى دنيا، اين زندگى كه بشر با اين صحنه وسيع از اعتبارات و خواسته ها و آرزوها كه عمر خود را بر اساس آن ها سپرى می كند، و ساعات و دقائق خود را بر آنها منطبق می نمايد، و بالأخره با دست تهى از دنيا مىرود، از پنج موضوع خارج نيست. اين زندگى كه حقيقةً ما دون زندگى حيوانات و بهائم است، اين اعتبارياتى كه بشر را به خود مشغول نموده و از حقائق دور نموده و از زيست درندگان پایينتر آورده است، مركّب است از لَعِب: بازى بدون خواهش نفسانى، و لَهْو: كارهایى كه انسان روى تمايلات نفسانى انجام مى دهد و غرض عقلائى صحيحى بر آن مترتب نيست، و زينَة: روى باطل و اعتبارات را به لباس حقيقت پوشانيدن و امور فانيه را بصورت امور باقيه جلوه دادن، وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ: خود پسندى نمودن و بر اساس تفاخر و مباهات امور زندگى خود را بنا نهادن، و تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ: پيوسته به دنبال زياد نمودن مقدار اموال و تعداد اولاد بر آمدن.
مرحوم شيخ بهاء الدّين عاملى (ره) كلام لطيفى {اين مطلب را علامه طباطبایى مدظله العالى در حاشيه رسالۀ مخطوطۀ «الإنسان فى الدنيا» از شيخ بهایى نقل كرده اند. و نيز در تفسير «الميزان» ج ۱۹، ص ۱۸۸ ضمن تفسير اين آيه از سوره حديد، از مرحوم شيخ به واسطه نقل فرموده اند.} در تفسير اين آيه دارد و مىفرمايد: خداوند اين پنج مرتبه را به موازات سير عمر افراد بشر بيان فرموده است. چون انسان در اول مرحله از زندگى كه همان دوران صباوت است به بازى مشغول مىگردد، و سپس در اوان بلوغ به لهو و امور مُشهيانه دست مى زند، و در هنگام شباب و جوانى زينت به حدّ اعلا بدو روى مىآورد، و در نيمه عمر به تفاخر و حسّ تفوّق مىپردازد، و بالاخره در اوان پيرى و شيخوخيّت داعيه زياد نمودن اموال و اولاد در سر او مى افتد. »
۱. معادشناسی، ج۱، صص۲۶-۲۴