عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

تفاوت مبنای فلسفی و مبنای تفسیری صدرالمتالهین

منبع: رحیق مختوم صفحه ۴۹ تا ۵۱

فهرست
  • ↓۱- تفاوت مبنای فلسفی و مبنای تفسيری صدرالمتألهين
  • ↓۲- پانویس

تفاوت مبنای فلسفی و مبنای تفسيری صدرالمتألهين

۱ ـ گرچه اصول كلی حاكم بر نوشتارهای صدرالمتألهين (قدس سره) يكسان است و از اين جهت بين سيره فلسفی و روائی و تفسيری وی فرقی نيست، و لذا آنچه را كه در اسفار آورده است در شرح اصول كافی و مفاتيح الغيب و تفسير او نيز مي توان يافت و بالعكس، و گاهي مطلب معين با الفاظ خاص، هم در كتاب فلسفي و هم در تفسير او ضبط شده است [۱] ليكن خصوصيّت هر فنی، روش مخصوص به خود را اقتضاء دارد، لذا امتياز نسبي بين آنها راه مي يابد.

مثلاً در نوشته هاي فلسفي ايشان، هم بسيط الحقيقة بودن، مايه دارائي سائر كمال هاي هستي است و هم معرفت قاعده بسيط الحقيقة زير بناي بسياري از معارف تلقّي شده است [۲] ، ولي در نوشته هاي تفسيري وي، بسيط الحقيقة بودن مانند سائر كمال هاي وجودي به دو اسم از اسماي حسناي خداي سبحان به نامِ «حيّ قيوم» استناد دارد و شناخت حقيقت آن دو اسم، زيربناي شناخت هاي بي‌شماري است.

در تفسير آية الكرسي بعد از اخذ معناي حيات در معناي قيّوم و بيان اين نكته كه چرا اين دو نام يك اسم شمرده مي شوند و اينكه اين دو از قبيل «بعلبك» جمعاً يك نام تلقّي مي گردند چنين فرموده است:

«جميع المعارف الربوبية والمسائل المعتبرة في علم التوحيد ينشعب من هذين الأصلين، منها أنّ واجب الوجود بسيط الحقيقة، ومنها أنّ واجب الوجود ليس حالاًّ في شي‌ء ... ومن ههنا يثبت ما قاله الحكماء: إنّ واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جميع الجهات... ومنها أنه عالم بذاته... ومنها ... ومنها... فظهر أنّ هذين اللفظين كالمحيطين بجميع مباحث العلم الإلهي [۳] .

۲ ـ بحث كنوني در بيان اسم اعظم و اينكه كدام اسم مناسب با قاعده «بسيط الحقيقة كلّ الأشياء و ليس بشي‌ء منها» است، مي باشد و گرنه اشاره مي شد كه اسم مبارك «الله» و نيز «الرحمن» كه همه اسماي حسني را دارا هستند، شايسته آن بودند كه بيانگر آن قاعده باشند، زيرا از آيه كريمه

(قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمن أيّاً ما تدعوا فله الأسماء الحُسني )[۴] استنباط مي شود كه هر كدام از اين دو نام شريف داراي همه اسماي حسني مي باشند.

گرچه بعضي بر آنند كه اسم شريفِ «صَمَد» مناسب آن قاعده است، زيرا صَمَد به معناي «پُر» است و اگر موجودي واجد همه كمال هاي هستي بوده و فاقد چيزي از آنها نبود صَمَد است، بر خلاف موجود ممكن كه در هر مرتبه اي قرار گيرد فاقد برخي از كمال هاي وجودي بوده و از اين جهت اَجوَف است نه صَمَد، ليكن دليلي در بين نيست كه صَمَد واجد جميع كمال هاي مفروض باشد.


گاهي اسم اعظم بر خود انسان كامل اطلاق مي شود و مصحّح اين اطلاق همانا اتحاد مظهر با ظاهر است گرچه تغائر آنها نيز محفوظ مي باشد، چه اينكه قصيري در شرح فصوص فرموده است:

«يُقال لنبيّنا (صلي الله عليه و آله و سلم) الاسم الأعظم و هو صاحبه لكونه مظهراً لله» [۵] .


تذكّر: امام رازي بعد از نقل اسم اعظم بودن «حي قيوم» از ابن عباس و استدلال بر عظمت اين اسم از اقتصار پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم بر آن در ذكر سجده روز بدر چنين گفت:

«و البراهين العقلية دالة علي صحته ... و من هذين الأصلين تتشعب جميع المسائل المعتبرة في علم التوحيد» [۶] .

همانطور كه صرف سبق زمانی، سند تقدم رتبی نيست، سبقت طرح بعضي از مسائل نيز دليل تقدم علمي نخواهد بود، زيرا نه معارف اسم اعظم كه در عرفان مطرح است با تفكرِ اشعريِ امام رازي قابل توجيه است، و نه مباحث بسيط الحقيقة كه در حكمت متعاليه مُعَنوَن است با تفكر كلامي وي مناسب مي باشد، بنابر اين نوآوري صدرالمتألهين (قدس سره) نيز همچنان محفوظ است و تفصيل امتياز تفكّر فلسفی و انتهاج تفسيری وی به محل مناسب موكول مي شود.

پانویس

۱. اسفار: ج ۶، ص ۱۰۷ ۱۱۰، تفسير آية الكرسي: ص ۷۴ ۷۸.

۲. اسفار: ج۶، ص۲۴ ۲۵. رحيق مختوم جلد ۱-۱صفحه ۵۰

۳. تفسير آية الكرسي: ص ۸۸ ۹۷.

۴. سوره اسراء: آيه ۱۱۰.

۵. فص عيسوي: ص ۳۳۴. رحيق مختوم جلد ۱-۱صفحه ۵۱

۶. تفسير فخر رازي: ج ۷، ص ۳ ـ ۴، ذيل كلمه «هو الحيّ القيّوم».