عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

ابن فهد حلی و بیان دعاهای مستجاب در مکان خاص

نویسنده: ابن فهد حلی
منبع: عدة الداعی و نجاح الساعی ترجمه حسین غفاری ساروی (آیین بندگی و نیایش) ، ص 100
فهرست
  • ↓۱- دعاهای مستجاب در مکان خاص
    • ↓۱.۱- دعایی جهت برآورده شدن حاجات

دعاهای مستجاب در مکان خاص

الف- دعاى مخصوص كنار قبر امام حسين- عليه السّلام-:

از امام صادق- عليه السّلام- روايت شده است كه فرمود:

«من كان له حاجة الى اللَّه عزّ و جلّ فليقف عند رأس الحسين عليه السّلام و ليقل: يا ابا عبد اللَّه، اشهد انّك تشهد مقامى، و تسمع كلامى، و انّك حىّ عند ربّك ترزق، فاسأل ربّك و ربّى في قضاء حوائجى».

«اگر كسى، حاجتى دارد، برود بالاى سر مقدس امام حسين- عليه السّلام- و بگويد: اى ابا عبد اللَّه! شهادت مى‌دهم كه تو شاهد موقعيت من هستى، سخن مرا مى‌شنوى، زنده مى‌باشى و از روزى خاص الهى بهره‌مندى، پس از خدا تقاضا كن كه حوايج مرا بر آورده سازد». (كه ان شاء اللَّه برآورده خواهد شد).

ب- دعاى مخصوص نزد قبر امام هادى- عليه السّلام-:

روايت شده است كه فردى هر سال مبلغى ازخليفه دريافت مى‌كرد، ولى چند سال بود كه خليفه آن را قطع كرده بود. اين فرد، نزد امام هادى- عليه السّلام- آمده ماجرا را نقل كرد و از او خواست هر گاه نزد خليفه رفت، قضيه را به او بگويد و برايش شفاعت كند. سپس از نزد امام- عليه السّلام- خارج شد. هنگام شب، فردى از طرف خليفه نزد او آمد و احضارش كرد، مرد آماده شد و به سوى دربار خليفه به راه افتاد، در بين راه چند فرستاده را مشاهده كرد كه همه مى‌گفتند: نزد خليفه برو ... وقتى به دربار رسيد از دربان پرسيد. آيا على بن محمد هادى- عليهما السّلام- اينجا آمد.

گفت: خير.

بالأخره وارد شد و خليفه از او به گرمى استقبال كرد و در نزديكى خود نشاند و دستور داد هر آنچه در مدت اين چند سال از او دريغ داشته‌اند به او بدهند.

مرد، از نزد خليفه به سوى خانه حركت كرده ناگاه ديد همان دربان كه نامش «فتح» بود به او مى‌گويد: به امام هادى- عليه السّلام- بگو آن دعايى را كه براى تو كرده به من نيز ياد بدهد.

آن فرد، بعدا خدمت امام- عليه السّلام- رسيد، وقتى حضرت چهره بشّاش او را مشاهده كرد، فرمود: خوشحال به نظر مى‌رسى گويا راضى شدى؟

گفت: بلى ... ولى مى‌گويند شما نزد خليفه نرفته‌ايد؟ فرمود:

«انّ اللَّه عوّدنا ان لا نلجأ في المهمّات الّا اليه، و لا نسأل سواه، فخفت ان اغيّر فيغيّر ما بى».

«خداوند متعال با ما قرار گذاشته كه در امور مهم فقط به او رجوع كنيم و از او چيز بطلبيم، من ترسيدم كه اگر بر طبق وعده عمل نكنم، او نيز عمل ننمايد».

آن مرد گفت: فتح (دربان دربار خليفه) مى‌گويد: آن دعايى را كه شما بدان دعا كرده‌ايد، به من بياموزانيد.

فرمود:«انّ الفتح يوالينا بظاهره دون باطنه، الدّعاء لمن دعا به بشرط ان يوالينا اهل البيت، لكن هذا الدّعاء كثيرا ما ادعو به عند الحوائج فتقضى، و قد سألت اللَّه عزّ و جلّ ان لا يدعو به بعدى احد عند قبرى الّا استجيب له، و هو».

«فتح، فقط در ظاهر ابراز دوستى ما را مى‌كند، اما در باطنش خير. دعا شرط دارد و شرطش دوستى ما اهل بيت است. اما اينكه از دعا پرسيدى، دعايى است كه من در بسيارى از موارد با آن خداوند سبحان را خوانده حاجاتم را مى‌طلبم و برآورده مى‌شود. از خداوند عزيز و جليل، خواستم كه هر كس بعد از من بر سر قبرم اين دعا را خواند، اجابت شود و آن دعا اين است:».

دعایی جهت برآورده شدن حاجات

«يا عدّتى عند العدد، و يا رجائى و المعتمد، و يا كهفى و السّند، و يا واحد، يا احد، و يا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، اسألك اللّهمّ بحقّ من خلقته من خلقك و لم تجعل في خلقك مثلهم احدا ان تصلّى عليهم و ان تفعل بى كذا و كذا».

«اى سرمايه روزگار پيرى‌ام! اى اميد و اعتمادم! اى ملجأ و تكيه‌گاهم! اى تنهاى بى‌همتا! و اى كه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ در شأن تو است!» خدايا! تو را بحق آن دسته از مخلوقات كه مانندشان نيافريده‌اى (يعنى محمد و آلش (علیه السلام) سوگند مى‌دهم كه بر آنان درود فرست و حوايج مرا به اين شرح برآورده ساز ...».

امثال اين گونه دعاها بسيار است كه به همين مقدار كفايت مى‌كنيم.

توجه: اينكه حضرت فرمود: دعا به شرط ولايت ما اهل بيت است، اشاره به شرط قبولى دعاست، بلكه شرط قبولى همه اعمال چه واجب و چه مستحب مى‌باشد و آنچه محمد بن مسلم رحمت الله علیه از امام محمد باقر يا امام جعفر صادق عليهما السّلام نقل كرده، در همين معناست كه فرمود:

«اى ابا محمد! مثل ما خاندان نبوت مثل آن خاندانى است كه در بنى اسرائيل بودند كه: هر گاه يكى از آنان چهل شب در راه خدا كوشش مى‌كرد و دعا مى‌نمود، اجابت مى‌شد، ولى يكى از آنان پس از چهل شب بندگى و ترك گناه، هر چه دعا كرد مستجاب نشد، نزد حضرت عيسى- عليه السّلام- آمد و از اين وضعش شكايت كرده از آن حضرت خواست كه برايش دعا كند، حضرت عيسى عليه السّلام تطهير كرد (وضو ساخت) نماز گزارد و سپس دعا كرد، وحى رسيد كه اى عيسى! بنده من از راهى كه مى‌بايست بيايد نيامد و به بيراهه رفت، چون او دعا كرد در حالى كه در قلبش نسبت به نبوت تو شك داشت، و اگر به همين حال دعا كند، حتى اگر گردنش هم قطع گردد و سر انگشتانش پراكنده شوند، او را اجابت نخواهم كرد.

عيسى عليه السّلام به آن فرد گفت: خداى را مى‌خوانى در حالى كه نسبت به پيامبرش شك دارى؟

گفت: اى روح خدا! اينكه مى‌گويى درست است (من نسبت به نبوت تو شك دارم) از خدا بخواه كه اين شك را از من برطرف نمايد.

در اينجا حضرت عيسى- عليه السّلام- برايش دعا كرد، خداوند متعال هم تفضّل نمود و او به سوى خاندانش برگشت و جزء آنان گرديد.

ما اهل بيت هم همين گونه هستيم، خداوند متعال عمل بنده‌اى را كه در ما شك داشته باشد، قبول نمى‌كند».