یکی از اساتید معظم فلسفه در آغاز بحث از وحدت وجود در این باره میفرمایند:
«حقیقت این است که درک عمیق این نظریه دشوار است. بنابراین، برای پیشگیری از هرگونه سوءبرداشتی، پیشاپیش گوشزد میکنیم که نظریه وجود رابط معلول و نتیجة آن، که وحدت شخصی وجود است:
۱. نه مستلزم انکار مخلوقات و ممکنات است به این معنا که آنها معدوم باشند
۲. یا به این معنا که هر شیئی واجب بالذات باشد
۳. یا به این معنا که ممکنات صرفاً اموری متنزع از وجود واجب بالذات باشند
۴. یا به این معنا که عین واجب بالذات باشند
۵. یا اینکه ممکنات جزء واجب بالذات باشند
۶. و نه مستلزم این است که واجب بالذات در ممکنات حلول کرده باشد
۷. یا اینکه واجب بالذات به منزلة روح باشد و ممکنات به منزلة جسم او
۸. یا اینکه واجب بالذات همان کل جهان، یعنی مجموع ممکنات، باشد نه واقعیتی علی حِدةٍ
۹. یا اینکه واجب بالذات صرفاً امری متنزع از وجود ممکنات باشد.
همة این شقوق، از دیدگاه همه عرفا و فلاسفه مسلمان و بویژه از نظر صدرالمتألّهین، عقلاً باطل و شرعاً کفر است.
بلکه دستاورد نظریه وجود رابط معلول جز این نیست که هر ممکن بالذات و مخلوق و معلولی شأنی از شئون واجب بالذات است به این معنا که حیثیتی ندارد جز حکایت از او، مقامی ندارد جز مقام آینه و آیتی که او را نشان میدهد؛ در یک کلام؛ تعبیر «واجب بالذات و ممکنات» مترادف است با تعبیر «خدا و آیات خدا» یا «خدا و خدا نماها».
پس اگر خواننده این مطلب گمان کند که نظریه وجود رابط به یکی از شقوق مذکور منجر میشود، بیتردید، این نظریه را فهم نکرده است یا به این سبب که نگارنده در توضیح آن قصور داشته است و یا به این سبب که خواننده عمق توضیح را درنیافته است.» (استاد عبودیت، درآمدی بر نظام حکمت صدرائی، ج۱، ص۱۹۹ و۲۰۰، با مختصری تغییر)
به بیان دیگر در این نظریه:
۱. هم خداوند و هم مخلوقات هر دو واقعیند
۲. و در عین حال خالق واجب الوجود و مستقل و غنی است
۳. و مخلوق ممکن الوجود و رابط و محتاج است.
هر تفسیری که سبب شود یکی از این سه گزاره از دست برود؛ مانند آنکه:
۱. خالق و مخلوق هر دو یا یکی معدوم و غیرواقعی باشند
۲. یا مخلوق تا افق خالق بالا رفته و واجب گردد
۳. یا خالق به افق مخلوق فرو آمده و ممکن گردد،
مسلماً تفسیری خطا خواهد بود و منظور معتقدان به وحدت وجود نمیباشد.