علامه حسن زاده بعد از نام بردن چند تن از علماء که در برهانی کردن حقائق عرفانی تلاش بسزائی کردهاند میفرماید:
تا در برهانى كردن مسائل عرفانى نوبت به صدر المتالهين صاحب كتاب قيم و عظيم الشان اسفار در حكمت متعاليه رسيده است. استاد علامه شعرانى آن جناب را به «لطف الهى» تعبير مى فرمود، چرا كه در زمان ترويج ماده گرايى از سوى غرب، خداوند شخصى مانند ايشان را به مردم ارزانى داشت، تا آن همه حقايق و معارف را با دليل و برهان عرضه كرده و عرفان و مبانى عرفانى را برهانى كند.».
ایشان كتاب را بر اسفار اربعه سالكان قرار داده است. تا در سرآغاز براعت استهلالى بوده باشد كه اين كتاب در شرح و تفسير حقايق عرفانى اصيل نقشى بسزا و طرح و طرزى خاص را داراست. چنانكه در آخر خطبه اول كتاب بدان تصريح فرموده است كه:
اعلم ان للسلاك من العرفاء و الاولياء اسفارا اربعة، فرتبت كتابى هذا طبق حركاتهم فى الانوار و الاثار على اربعة اسفار، و سميته
«بالحكمة المتعالية فى المسائل الربوبية.سخت استوار است. و چنان از عهده اين امر خطير بر آمده است كه در چندين جاى اسفار فرموده است كه اين تحقيقات اختصاص به اين كتاب دارد و در زبر ديگران يافت نمى شود. آن جمله در آخر فصل دوم باب دهم نفس اسفار گويداسفار در ايفاى موضوع مذكور حايز اهميتى است كه هيچيك از كتب عرفانى برهانى مذكور حايز آن نيست، و آن نحوه اقامه برهان بر مسائل عاليه عرفانى و تطبيق بين عقل و ذوق، و فكر و شهود است، و بر اين اساس قويم كه «البرهان الحقيقى لايخاف الشهود الكشفى»
«: ... و لم يوجد مثلها فى زبر المتقدمين و المتاخيرين من الحكماء و العلماء» ... [۱].
هر محقق متتبع منصف گواهى مى دهد كه حق با اوست. و خود آن جناب بهترين گواه در اين امر است كه بيش از ديگران و پيش از آنان مى داند كه چه كرده است و كار خود را مى ستايد. و اين گونه ستودن نه اين كه نكوهيده نيست بلكه بسيار پسنديده و نيكوست.
اين خداى سبحان است كه درباره كتاب خود فرمود:
- قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً [۲].
- و اين خاتم رسولان است صلی الله علیه و آله و سلم كه درباره خود فرمود: و انا افصح العرب بيد انى من قريش [۳].
- و اين امام امير المؤمنان علیه السلام پيشواى شيوايان است كه فرمود: و انا لامراء الكلام و فينا تنشبت عروقه، و علينا تهدلت غصونه [۴].
- و اين حكيم ابوالقاسم فردوسى است كه گفت:
بر آوردم از نظم كاخى بلند
زباد و زباران نيابد گزند
نميرم ازين پس كه من زنده ام
كه تخم سخن را پراكنده ام
- و اين شيخ اجل سعدى است كه در وصف گلستان خود گفت:
گل همين پنج روز و شش باشد
وين گلستان هميشه خوش باشد
- و اين حافظ شيرين سخن است كه گفت:
نديدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنى كه اندر سينه دارى
در چند جاى اسفار تصريح فرموده است كه ما حقايق عرفانى را برهانى كرده ايم، از آن جمله در آخر فصل يازدهم موقف سوم الهيات آن كه گفت:
«و نحن قد جعلنا مكاشفاتهم الذوقية مطابقه للقوانين البرهانية» (ج ۳ ط ۱ ص ۵۷)[۵].
پانویس