سلام عليكم. احتراماً خواهشمندم نظر مرحوم آقاي حداد، مرحوم علامه طهراني را دربارهي رسالهي شريف «نور وحدت» اثر «خواجه حوراي مغربي (ره)» كه بندهاي آن با عبارت " اي سيد " شروع ميشود بيان بفرماييد.
اطلاعی دقیقی از نظر شریفشان ندارم و فقط میدانم که حضرت علامه این عبارات آن را در توحید علمی و عینی با زبان تایید نقل نمودهاند و ظاهرش اینست که نویسنده خودش حقائق مذکور در این عبارات را شهود کرده و نوشته است:
«اى سَيِّد! اين همه اشتغال، و أذكار، و مراقبات، و توجّهات، و طرق سلوك كه مشايخ وضع نمودهاند؛ براى رفع اثنَينِيَّتِ موهومه است.
پس بدان كه فاصل ميان وحدت كه حقّ است، به صورت كثرت مىنمايد. و يكى است كه بسيار در نَظَر مىآيد. چنانكه أحْوَل يكى را دو مىبيند. و چنانكه نقطه جَوَّاله به صورت دائره ديده مىشود، و چنانكه قطره بارانِ نازله به شكل خَطّ در نظر مىآيد.
پس وحدت عينِ كثرت است؛ و كثرت عينِ وحدت.
اى سَيِّد! عارفى رفيع مرتبه مىفرمود كه: درويشى تصحيح خيال است. يعنى غير حقّ در دل نماند. الحق خوب مىفرمود.
اى سيِّد! دانشى پيدا كردى؛ و يقين بهم رسانيدى كه به هيچ آب و آتش زايل نگردد كه: از أزل تا أبد حقّ تعالى موجود است و بس. و هرگز ديگرى موجود نشده؛ و تَوَهُّم باطل اعتبارى ندارد.
زَيد را بيمارانى پيدا شد كه خود را عَمْرو دانست؛ و از مردم اوصاف زيد شنيده، در او طلب او شد. چون به علاجهاى خوب، بيمارى او رفع شد؛ عَمرو هيچ جا نبود. زَيْد بود و بس.
سى مرغ، قصد سيمرغ نمودند. چون به منزلگاه سيمرغ رسيدند، خود را سى مرغ ديدند. پس حقّ تعالى خود را به صفتهاى خود مىدانست. اين حقيقت چيزهاست و بعد از آن به اين صفتها خود را وانمود.
آن عالم اين است. اين جا غير كجاست؟ و غير كجا موجود شد؟
اى سَيِّد: با آنكه همه اوست، از همه پاك است. اين إطلاق او نسبتى ديگر است؛ غير آن إطلاق كه او همه است، يا عين همه.
در اين إطلاق هيچ كَشفى و عقلى و فهمى نرسد. و يُحَذِّرَكُم اللَهُ نَفْسَه اين جاست.
اى سَيِّد! مقصود همين است كه وَهْم دوئى بر خيزد؛ و تو نمان؛ و او بماند و بس. همه أنبياء و أولياء بر اين اتّفاق كردهاند؛ و در كتب الهيّه، و حديث، و كلمات أولياء دلائل اين بسيار است.»[۱]
البته روشن است که تایید محصول کشف یک بزرگ به معنای تایید طریقه وی نیست.
۱. توحيد علمى و عينى، ص: ۲۹۸ و ۲۹۹
اطلاعی دقیقی از نظر شریفشان ندارم و فقط میدانم که حضرت علامه این عبارات آن را در توحید علمی و عینی با زبان تایید نقل نمودهاند و ظاهرش اینست که نویسنده خودش حقائق مذکور در این عبارات را شهود کرده و نوشته است:
«اى سَيِّد! اين همه اشتغال، و أذكار، و مراقبات، و توجّهات، و طرق سلوك كه مشايخ وضع نمودهاند؛ براى رفع اثنَينِيَّتِ موهومه است.
پس بدان كه فاصل ميان وحدت كه حقّ است، به صورت كثرت مىنمايد. و يكى است كه بسيار در نَظَر مىآيد. چنانكه أحْوَل يكى را دو مىبيند. و چنانكه نقطه جَوَّاله به صورت دائره ديده مىشود، و چنانكه قطره بارانِ نازله به شكل خَطّ در نظر مىآيد.
پس وحدت عينِ كثرت است؛ و كثرت عينِ وحدت.
اى سَيِّد! عارفى رفيع مرتبه مىفرمود كه: درويشى تصحيح خيال است. يعنى غير حقّ در دل نماند. الحق خوب مىفرمود.
اى سيِّد! دانشى پيدا كردى؛ و يقين بهم رسانيدى كه به هيچ آب و آتش زايل نگردد كه: از أزل تا أبد حقّ تعالى موجود است و بس. و هرگز ديگرى موجود نشده؛ و تَوَهُّم باطل اعتبارى ندارد.
زَيد را بيمارانى پيدا شد كه خود را عَمْرو دانست؛ و از مردم اوصاف زيد شنيده، در او طلب او شد. چون به علاجهاى خوب، بيمارى او رفع شد؛ عَمرو هيچ جا نبود. زَيْد بود و بس.
سى مرغ، قصد سيمرغ نمودند. چون به منزلگاه سيمرغ رسيدند، خود را سى مرغ ديدند. پس حقّ تعالى خود را به صفتهاى خود مىدانست. اين حقيقت چيزهاست و بعد از آن به اين صفتها خود را وانمود.
آن عالم اين است. اين جا غير كجاست؟ و غير كجا موجود شد؟
اى سَيِّد: با آنكه همه اوست، از همه پاك است. اين إطلاق او نسبتى ديگر است؛ غير آن إطلاق كه او همه است، يا عين همه.
در اين إطلاق هيچ كَشفى و عقلى و فهمى نرسد. و يُحَذِّرَكُم اللَهُ نَفْسَه اين جاست.
اى سَيِّد! مقصود همين است كه وَهْم دوئى بر خيزد؛ و تو نمان؛ و او بماند و بس. همه أنبياء و أولياء بر اين اتّفاق كردهاند؛ و در كتب الهيّه، و حديث، و كلمات أولياء دلائل اين بسيار است.»[۱]
البته روشن است که تایید محصول کشف یک بزرگ به معنای تایید طریقه وی نیست.
۱. توحيد علمى و عينى، ص: ۲۹۸ و ۲۹۹