اگر فردى دو كوزه بسازد و يكى را يك دسته و ديگرى را دو دسته بسباند، هيچ نمىتواند از كوزه يك دستهاى ايراد بگيرد كه چرا يك دستهدارى و حتى چون صانع كوزههاست، اگر آنها را از نظرش محو كنند، باز هم به احوال آنها واقف است و طرح و رنگ و شكل آنها را كاملًا مىداند.
يا مثلًا اگر نقاشى منظرهاى كشيده باشد و از اول تا آخر آن را با سليقه خود رنگآميزى كرده باشد به چگونگى منظره واقف است و نمىتواند بگويد مىخواهم بدانم كه اين منظره خوب است يا بد، زيرا براى كسى كه به دست خود مصنوعى را خلق كرد لزومى ندارد درباره آن تجسّس و تفحّص كند.
و اما مطلب اصلى اينكه خداوند تمام ماديات و معنويات ارضى و سماوى را خلق نموده است و از ابتدا تا انتهاى جهان را كاملًا مىداند، زيرا اولًا: خود صانع آنهاست و ثانياً: اگر نداند عاجز است و در اين صورت خدا نمىتواند عاجز باشد و عجز از ذات اقدسش مبرّاست. لذا چه لزومى دارد خداوند بشرى كه خودش خلق كرده و سرنوشت و تقديرش همه به دست خود اوست بيازمايد؟!
منبع: بررسىهاى اسلامى(به كوشش سيد هادى خسرو شاهى)، ج۲، ص: ۱۹۲ و ۱۹۳
اشكالى كه راجع به آزمايش بشر و امتحان خداوندى ذكر نموده بوديد و بالاخره در ذيل نامه به اين عبارت خلاصه كرده بوديد: «چه لزومى دارد خداوند
بشرى را كه خودش خلق كرده و سرنوشت و تقديرش همه به دست خود اوست، بيازمايد»
بايد دانست كه خداى متعال در تعليم قرآنى خود نسبت به راز آفرينش از دو راه بحث مىكند:
۱. از راه منطق اجتماعى با طبقه متوسط مردم با زبان خودشان با ايشان به گفتوگو پرداخته، تعليم مىدهد. به حسب اين منطق خداى آفرينش حكمفرماى مطلق و داراى سلطنت مطلقه و مالك الرقابى است كه همه بندگان او مىباشند و زندگى دنيايى مردم كه مقدمه زندگى اخروى و جاويدشان است بايد طبق مشيّت و اراده وى و مطابق دستورات و تكاليف او باشد و در نشئه آخرت پاداش عمل خود را خواهند يافت و به اين نظر زندگى دنيويشان يك زندگى آزمايشى و امتحانى خواهد بود كه امتحان و آزمايش كننده آن خداست و تنظيم آيات قرآن از اين نظر بحث مىكنند چنانكه مىفرمايد:
«كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً»؛
همه خواهند مرد و شما را به عنوان امتحان با شرّ و خير مىآزماييم.
۲. از راه منطق عقلى خالص و واقعبينى و جهانشناسى حقيقى و از اين نظر مثل خدا و آفرينش جهان و حوادث نيك و بد آن مثل نقاشى است كه منظرهاى داراى زشت و زيبا و نيك و بد در تابلوى نقش و تصوير كند و ديگر هيچگونه چون و چرايى متوجه آن مصور و صورتش نخواهد شد و معناى آزمايش پيش نمىآيد فقط از اين نكته اساسى نبايد غفلت ورزيد و آن اين است كه بايد فرض شود كه نقشهاى انسانى كه در تابلو است با اختيار خود كار مىكنند؛ يعنى اينطور كشيده شدهاند و كارشان زشت و زيبايى دارد و نقشهاى آينده خوب و بدشان ارتباط مستقيم با كارهاشان دارد (دقت شود).