آيا با پيشرفت علوم، توسعه تكنولوژي و آگاهي انسان به تمامي ابعاد اين جهان، باز هم به احكام الهي نياز داريم؟ يا ميتوان بر عقل انساني تكيه كرد؟
منبع: نسيم انديشه دفتر دوم - صفحه ۲۰ و ۲۱
آشنايي و تسلط بيشتر بر مظاهر طبيعت، نياز انسان به علوم ماوراي طبيعي را افزايش ميدهد، زيرا علم در جاي فلسفه و الهيات نمينشيند. بر اساس براهين عقلي و نقلي، هر موجودي كه هستي او عين ذاتش نيست، به موجودي نياز دارد كه هستي او عين ذات اوست. اين اصل با پيشرفت علم، از بين نميرود. با پيشرفت علم، نظمهاي عميق مجهول براي انسان معلوم ميشود، هرچه آگاهي انسان به اسرار زمين، آسمان، انسان، گياه، جانور و... افزايش يابد، شناخت او به آيات الهي بيشتر ميشود، در نتيجه وجود ناظم و مدبري كه اينها را تدبير ميكند، روشنتر خواهد شد.
همين امور عادي و جزئي روزانه، مثل نوشيدن آب كه از بديهيترين كارهاي روزانه انسان است، دليل وجود خداست، زيرا انسان و آبي كه براي سيراب كردن او خلق شده، همه ممكن و فقيرند و همه به مبدئي نياز دارند كه هستي، عين ذاتش باشد.
ابراهيم خليل عليهالسلام نيز از سادهترين كارها براي اثبات توحيد استفاده كرد:
(والَّذي هُوَ يُطعِمُني ويَسقين واِذا مَرِضتُ فَهُوَ يَشفين).[۱]
از اين بيان معلوم ميشود كه علم ياور دين است و هرچه منطقه علم وسيعتر باشد، نياز انسان به دين افزايش مييابد؛ براي مثال علم نظم را مشخص ميكند و در نظر عقل، هر جا نظم هست، ناظمي نيز هست، بنابراين با پيشرفت علوم و توسعه تكنولوژي، نه تنها دين رخت نميبندد، بلكه اهميت دين و تأثير آن روشنتر ميشود.
۱. و همان كه به من ميخوراند و مينوشاند و چون بيمار شوم، اوست كه بهبوديام ميبخشد (سوره شعراء، آيات ۷۹ ـ ۸۰).