عدهاى از فلاسفه غربى مثلًا «بويد» كه در دانشگاه پهلوى [شيراز] تدريس مىكند، معتقدند كه اين مفهوم خداوند كه اسلام به آن معتقد است و شما هم در كتاب شيعه معرفى كردهايد، «خداوند به عنوان سرچشمه همه چيز، از مفهوم خوب افلاطون به عنوان سرچشمه همهچيز گرفته شده است» آيا شما گفتار ايشان را تأييد مىكنيد يا نه؟ و اگر نه از نظر شما فرق مفهوم خداوند در اسلام و مفهوم خوب در فلسفه افلاطون چيست؟
منبع:بررسىهاى اسلامى(به كوشش سيد هادى خسرو شاهى)، ج۲، ص: ۱۱۹
خوب بود كه مفهوم كلمه «خوب» را از ايشان سؤال مىكرديد تا بحث روى آن قرار مىگرفت. در فلسفه اسلامى ما، خوبى چيزى خير بودن آن است و خير بودن چيزى مطلوب بالذات بودن آن است؛ مثلًا وقتى كه ما بيمار مىشويم نزد طبيب مىرويم براى گرفتن نسخه دوا، و نسخه مىگيريم براى گرفتن دوا، و دوا مىگيريم براى خوردن دوا، و دوا مىخوريم براى صحت بدن، و صحت را مىخواهيم براى خودش نه براى چيز ديگر. مثلًا در اين مثال صحت مطلوب بالذات است و خير و مقدمات ديگر مطلوب بالغير هستند و نافع، بنابراين هر موجودى كه از جهتى مطلوب بالذات باشد از آن جهت خير است و وجود و كمال وجودى براى موجود خير است و از اينجا معلوم مىشود كه ذات مقدس خداوندى خير محض است، چون وجود محض و كمال محض است.
آنچه اسلام اثبات مىكند موجودى است علىالاطلاق كه هر صفت كمالى را مانند حيات و علم و قدرت و خيريت علىالاطلاق و بهطور فناناپذير دارد و هر موجود ديگر مفروض رشحهاى از رشحات اوست و مفهوم سرچشمه همه چيز لازمه قدرت و خلاقيت اوست نه لازمه خوب بودن او و در فلسفه آنچه اعتبار دارد برهان است، نه شخصيت رجال و صاحبان اقوال و در اين مرحله افلاطون و ارسطو و غير آنها پيش ما مساوى هستند.