عرفان و حکمت
عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
تبیین عقلی و نقلی عرفان و حکمت و پاسخ به شبهات
صفحه‌اصلیدانشنامهمقالاتتماس با ما

وحدت وجود در بیان حضرت علامه طهرانی قدس سره (14)

منبع: امام شناسی ، جلد 18 ، ص 130-131

امام جعفر صادق علیه السلام گفتند: اين طور نيست و تو اشتباه مى‌كنى و خدا در سنگ و آب و گياه هست، ولى سنگ و آب و گياه خدا نيست، همان طور كه روغن در چراغ هست ولى چراغ روغن نمى‌باشد.

مسأله وحدت وجود در گفتگوی امام صادق عليه السلام‌ با جابر بن حیان

[امام] جعفر صادق [علیه السلام] گفتند: بلى اى جابر اين را من گفتم و عقيده‌ ام چنين است.

جابر سؤال كرد: تو كه مى‌گوئى: خدا در همه جا هست ناگزير بايد تصديق كنى كه خدا در همه چيز نيز هست!

[امام] جعفر صادق [علیه السلام] جواب مثبت داد.

جابر گفت: در اين صورت گفته آنهائى كه مى‌گويند: خالق و مخلوق يكى است بايستى صحيح باشد. چون وقتى قائل بشويم كه خداوند در همه چيز هست بايد تصديق كنيم كه هر چيز و لو سنگ و آب و گياه خداست.

[امام] جعفر صادق [علیه السلام] گفت: اين طور نيست و تو اشتباه مى‌كنى و خدا در سنگ و آب و گياه هست، ولى سنگ و آب و گياه خدا نيست، همان طور كه روغن در چراغ هست ولى چراغ روغن نمى‌باشد.

خداوند در هر چيز هست اما براى اين كه آن چيز اولًا به وجود آيد و ثانياً به زندگى جمادى يا گياهى يا حيوانى ادامه بدهد و باقى بماند و از بين نرود.

مايه روشنائى چراغ يعنى بقاى آن روغن و فتيله است، اما چراغ، روغن و فتيله نيست.

روغن و فتيله براى خلق كردن شعله در چراغ است، و چراغ نمى‌تواند دعوى كند كه چون روغن و فتيله در او مى‌باشد پس او روغن و فتيله است، و محال مى‌باشد كه مخلوق كه از طرف خالق به وجود آمده بتواند خالق بشود. و تمام كسانى كه در گذشته عقيده به وحدت خالق و مخلوق داشتند، فريب شكل ظاهرى استدلال خود را مى‌خوردند. آنها مى‌گفتند كه چون خالق در هر چه در اين جهان وجود دارد هست پس هر چه در اين جهان وجود دارد خداست.

اگر اين عقيده صحيح مى‌بود بايستى هر يك از موجودات اين جهان داراى قدرت خدائى باشند چون خدا هستند. اما در سراسر جهان يك موجود نيست كه داراى قدرت خدائى باشد.

آيا هيچ يك از كسانى كه اين عقيده را داشتند توانستند حتّى يك سنگريزه را به وجود بياورند؟!

زيرا لازمه وحدت خالق و مخلوق اين است كه انسان هم خدا باشد، و لازمه خدائى انسان اين است كه بتواند كارهائى را كه خداوند مى‌كند به انجام برساند و با يك «كُنْ» يك جهان بيافريند و از يك قطره يك انسان به وجود بياورد.

آيا هيچ يك از كسانى كه عقيده به وحدت خالق و مخلوق دارند و در نتيجه خود را خدا مى‌دانند تا امروز توانسته‌اند كارى بكنند كه آشكار شود داراى صفات خدائى هستند؟!

وقتى به آنها گفته مى‌شود: شما كه خود را خدا مى‌دانيد يكى از كارهاى خدا را بكنيد تا اينكه ما يقين حاصل نمائيم كه خدا هستيد، مى‌گويند كه ما خدا هستيم اما اطّلاع نداريم كه خدا مى‌باشيم.

و آيا اين حرف بدون منطق را كه به گفته كودكان شبيه است مى‌توان پذيرفت؟![۱]

تا مى‌رسد به اينجا كه حضرت مى‌فرمايد: اى جابر! چون در حكمت چه در زمان يونانيان چه امروز، اصل اين است كه: هيچ چيز از بين نمى‌رود و فقطّ تغيير شكل مى‌دهد. پس آدمى هم از بين نمى‌رود و بعد از مرگ تغيير شكل مى‌دهد، و انديشه‌اش هم مانند او متغيّر مى‌گردد و بدون ترديد به شكل ديگر باقى مى‌ماند آنچه از عوامل و صفات معنوى انسان بعد از مرگش باقى مى‌ماند روح است.[۲]

پانویس

۱. مغز متفکر جهان شیعه ص ۵۱۵ - ۵۱۷

۲. همان ، ص ۵۱۸

مربوط به دسته های:وحدت وجود و علامه طهرانی -